۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

مصدق، ملی شدن صنعت نفت و ۲۹ اسفند ماه: ثبت همیشگی در تاریخ

مصدق، ملی شدن صنعت نفت و ۲۹ اسفند ماه: ثبت همیشگی در تاریخ

حمید تکاپو

شبکه جنبش راه سبز (جرس): شاید همان پنج کلمۀ مندرج در آخرین روز تقویم ایرانی، برای معرفی بیست و نهم اسفندماهِ هر سال کافی باشد، تا یکی از تاثیرگذارترین وقایع تاریخ معاصر ایران که پنجاه و نه سال پیش در نتیجۀ تلاش و چالش بزرگانی از کشورمان- از جمله دکتر محمد مصدق- «روز ملی شدن صنعت نفت ایران» نام گرفت، یادآوری وجاودانه شود. همان که بعدها تبلور «جنبش ملی شدن صنعت نفت» خوانده شد .

شاید اگر مصدق و ماهِ اسفند را با هم عجین شده بخوانیم به بیراهه نرفته ایم؛ چرا که در نهم اسفند ۱۳۳۱ گروهی از نظامیان، روحانیون و لباس شخصی ها نقشۀ قصد قتل او را کشیده بودند که با شکست مواجه شد و چهاردهم اسفند۱۳۴۵ نیز که روز درگذشت وی در تبعید می باشد و اما ۲۹ اسفند ۱۳۲۹، سومین مناسبتِ مصدقی در اسفند ماه است که طی جنبشی سخت - و به سبب تلاش و خون دل خوردن و سماجت و نطق هایش- «ملی شدن صنعت نفت» را به نتیجه رساند و در همین راستا تزهایی چون «اقتصاد منهای نفت» و «موازنۀ منفی» را در اقتصاد و سیاست خارجی تدوین و اتخاذ کرد .

نــــفت؛ ورود نعمت به اقتصاد ایران یا بلای جان؟

شاید از پنجم خرداد ۱۲۸۷بود که فوران نفت از مسجد سلیمان در جنوب غربی ایران، اسباب دگرگونى اوضاع ایران و خاورمیانه را فراهم آورد. یك سال پیش از كشف نفت نیز، نهضت مشروطه به سرانجام رسیده و با تشكیل مجلس شوراى ملى، اوضاع و روند تصمیم گیرى سیاسی و اقتصادی کشور، شكل دیگرى به خود گرفته بود.

دوسال بعد شركتی تحت عنوان «نفت انگلیس و ایران»، با سرمایه یك میلیون پوند، جهت بهره بردارى از منابع نفتی ایران تأسیس و اولین پالایشگاه خاورمیانه در آبادان احداث شد.

یكم دى ۱۲۹۱نیز، اولین محموله نفتى از آبادان راهى بازار جهانى شد و همزمان نیاز به نفت سراسر جهان را از آن خود کرد. چندماه پیش از آغاز جنگ جهانى اول، وینستون چرچیل (رئیس ستاد نیروی دریایی وقت) موفق شد با ۲ میلیون لیره،۵۰درصد از سهام شركت را خریداری نماید تا نفت به یکی از مؤلفه هاى تاثیرگذار در امنیت و سیاست منطقه و جهان مبدل شود. (معروف است این بار هم ایران - به سبب نفت- باعث شکست آلمان ها شد.)

نمی رَوید تا امتیاز را لغو کنید

در اواسط دوره پهلوی اول به یكباره درآمد ایران از محل فروش نفتی که شرکت انگلیسیِ دارسی آنرا استخراج و می فروخت به كمتر از یك چهارم قبل كاهش یافت و شاهِ وقت به كابینه دستور داد با شركت وارد مذاكره شود و در همان زمان شخصا یك روز به هیئت دولت آمد و پرونده مذاکرات را داخل بخارى انداخت و با خشم و غضب خطاب به وزرای کابینۀ تیمورتاش فریاد زد: "از اینجا نمى روید تا امتیاز را لغو كنید" به این ترتیب، در آذر ۱۳۱۱ امتیاز دارسى طبق دستور به طور یك جانبه لغو شد و شركت نفت انگلیس و ایران که براى حل سریع این مسئله وارد عمل شده بود، موفق شد قرارداد ۱۳۱۲ (۱۹۳۳) را با ایران منعقد نماید.

زمینه ساز بحران های بعدی

بدون قضاوت در مورد چرائی و چگونگی قرارداد ۱۳۱۲ (۱۹۳۳)، شاید بتوان گفت انعقاد و مفاد همین قرارداد و عوارض آن، زمینه ساز تحولات زیادی در سالها و دهه های بعد شد؛ چرا که پس از ۱۴ سال بعد از انعقاد آن، فریادهای سیدحسن تقى زاده (وزیر مالیۀ وقت)، مشروعیت آنرا برای همیشه زیر سوال برد و نیاز به بازنگری و لغو آن را از همان زمان کلید زد.

ورود همان یک نفر

در همین اثنا حقوقدانی كارآزموده وارد عرصۀ نفت ایران شد تا جنبشی را از همان زمان پایه گذاری نماید که بعدها ملی شدن صنعت نفت نام گرفت.

محمد مصدق که سالهای بعد از نمایندگی مجلس و در اواخر دورۀ پهلوی اول در تبعید به سر می برد، پس از سقوط رضا شاه، به تهران برگشت و در انتخابات مجلس دوازدهم، بار دیگر در مقام نماینده اول تهران به مجلس رفت و در مجلس چهاردهم نیز برای مقابله با فشار روسها جهت گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع می‌شد.

آغاز و تبلور جنبش

این طرح دو فوریتى كه در یازدهم آذر ۱۳۲۳ با تصویب مجلس چهاردهم رسید و به صورت قانون درآمد، سبب ممنوعیت هرگونه مذاكرۀ رسمى و غیررسمى به منظور اعطاى امتیاز نفت شد و «قرارداد الحاقى گس- گلشائیان» که در تاریخ ۲۶ تیر ۱۳۲۸برای تصویب به مجلس ارائه گردید، عملا موتور مصدق و جنبش ملی شدن صنعت نفت را کلید زد. این قرارداد که مقرربود به مجلس پانزدهم ارائه شود، با پافشاری نمایندگان مخالف، به مجلس شانزدهم موکول شد و در همان اثناى برگزارى انتخابات مجلس شانزدهم جبهه ملى تشكیل گردید و هشت نامزد آن وارد مجلس شدند.

ملی شدن صنعت نفت ایران

مصدق که در انتخابات مجلس شانزدهم بالاترین رأى تهران را آورده بود، به همراه پنج تن از دیگر اعضاى جبهه ملى به عضویت كمیسیون ۱۸ نفره نفت در آمده و اعضای این كمیسیون پس از بحث و بررسی هایى كه از ۳۰ خرداد ۱۳۲۹ آغاز کرده و در۴ آذر لایحۀ تقدیمی نفت را براى استیفاى حقوق ایران كافى ندانسته و آنرا مردود اعلام نمودند و در همان جلسه، جبهه ملى پیشنهاد ملى كردن صنعت نفت کشور را مطرح كرد که كمیسیون آن را نپذیرفت.

دی ماه ۱۳۲۹ نیز، مجلس نظر كمیسیون نفت را تأیید كرد و ملی شدن نفت را نپذیرفت و در همان ایام که توافق عربستان سعودى بر مبناى سهم ۵۰ -۵۰به امضا رسیده بود، بحث های دامنه داری را به راه انداخت و کشمکش با شرکت نفت ایران و انگلیس را وارد مرحلۀ جدی کرد.

با اینکه شركت انگلیسی در نهایت ۵۰ - ۵۰را پذیرفته بود، اما بحث هایی پیرامون ملى شدن نفت ایران در مجلس و محافل سیاسی و اقتصادی، دامنۀ بحران را تا اسفند همان سال پیش برد تا یک روز بعد از ترور نخست وزیر وقت (رزم آرا) در ۱۶ اسفند، مصدق پیشنهاد ملى شدن صنعت نفت را یك بار دیگر به رأى گذارد که درجلسۀ مورخ ۲۴ اسفند مجلس شورای ملی و در تاریخ ۲۹ اسفند نیز، مجلس سنــا گزارش مجلس را تصویب كرد و بدین ترتیب نفت ایران ملی اعلام شد.

نخست وزیری و ورود به چالش های جدید

با ملی شدن نفت و صنعت نفت ایران، مشکلات جهانی و منطقه ای آغاز شد و مصدق که خود رهبری این جنبش را در دست داشت، در اردیبهشت ۱۳۳۰ به نخست وزیری رسید تا ضمن اجراى اصل ملى شدن نفت، اختلاف های موجود با انگلیس و شرکت انگلیسی را حل کند. البته اینکه در هفتم اردیبهشت ‌‌١٣٣٠ مصدق به پیشنهاد جمال امامی، رهبر اكثریت مجلس و تصویب اكثریت به نخست وزیری رسید نیز، جای بحثی جداگانه باز می کند که می توان گفت جناح حامی انگلستان شاید با این امید تسلیم پیشنهاد نخست وزیری به مصدق شد كه یا مصدق پیشنهاد را به دلیل فقدان تشكیلات و نیروی لازم برای استقرار یك حكومت مورد نظرِ خود رد می‌كند که با رد آن، ملی شدن نفت مدتی به محاق خواهد رفت؛ یا این‌كه نخست وزیری را قبول می کند که همان مسائلِ پیشِ رو و موانع ساختاریِ موجود، وی را از كار بازداشته و حمایت مردمی را از دست خواهد داده و سرنگون می‌شود.

دو دوره و چند نکته

نخست وزیری دکتر مصدق جمعا دو سال و چهار ماه طول کشید و شامل دو دوره بود كه دوره اول از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا ‌‌٢٥ تیرماه ‌‌١٣٣١ بود و دوره دوم از ‌‌٣٠ تیرماه ‌‌١٣٣١ آغاز و با كودتای ‌‌٢٨ مرداد ‌‌١٣٣٢ تمام شد و شاید بتوان گفت در دوره اول مصدق غالبا با دشمنان خارجی در چالش بود و در دوره دوم هر دو را روبروی خود دید.

در آغاز دوران نخست وزیری مصدق، هیات مدیره ای موقت عملا امور شركت نفت سابق انگلیس و ایران را با عنوان"شركت ملی نفت ایران" در دست گرفت و عملا تسلط دولت ایران بر تاسیسات نفت، از ‌‌٢٩ خرداد ‌‌٣٠ که روز «خلع ید» نام گرفت، آغاز شد. همزمان هیئت خلع ید به جنوب عزیمت نموده و کارکنان خارجی که از این رویداد ناراضی بودند، در تاریخ دهم مهرماه همان سال همگی ایران را ترک نمودند.

انگلستان كه ملی شدن صنعت نفت را نپذیرفته بود، به دیوان داوری لاهه شكایت كرد و درخواست نمود تا آن دیوان، قانون ملی شدن را به لحاظ مغایرت با قرارداد امتیاز، مخالف حقوق بین‌المللی اعلام و هرگونه خسارت ناشی از موضوع را ایران قبول كند که متقابلا دولت مصدق پاسخ داد "اصل ملی كردن صنعت نفت ناشی از حق حاكمیت ایران است كه طبق حقوق بین‌المللی قابل تردید نیست و قرارداد خصوصی نمی‌تواند مانع از آن شود و هیچ مقام بین المللی هم صلاحیت قضاوت در چنین امری را ندارد."

بعد از کش مکش های طولانی و ارجاع پرونده به مراجع بالا و جهانی، در نهایت دیوان لاهه در ‌‌٣١تیرماه ‌‌١٣٣١ با اكثریت ‌‌٩ رای در برابر پنج رای مخالف بر عدم صلاحیت خود رای داد و مصدق پیروز شد و از همان زمان نبرد وی در دو جبهۀ داخلی (با دربار، نظامیان، توده ای ها ،لباس شخصی ها...) و در جبهۀ خارجی آغاز شد و در نهایت با کودتایی مهندسی شده، منجر به سقوط وی شدند.

از نکات جالب توجه اینکه همان زمان که مصدق در نبرد با انگلیس بود و در داخل نیز با دربار و روحانیون خاص در حال مبارزه به سر می برد، رهبری حزب توده و با توصیه شوروی کمونیستی، بر مخالفت خود با مصدق افزوده واو را رسما دلال نفت ناميده و با دشمنان نهضت ملی ایران هم آوازه شدند و اعلام کردند "دولت مصدق مساله نفت را ميخواهد بسود امپرياليسم پايان دهد و نفوذ استعماری را در منابع نفتی ايران پا برجا نگاهدارد."

که البته از دلایل اصلی آن، عدم باج دهی و امتیاز دهی مصدق به شوروی بود که خود را پیرو موازنۀ منفی می دانست و روس ها در همان زمان آسیب های جدی و جبران ناپذیری به جنبش وارد آوردند.

بعد از مصدق و ...

با سقوط محمد مصدق و بازداشت این نخست وزیر اصلاح طلب، کنسرسیومی جدید در تاریخ هفتم آبان ماه ۱۳۳۳ بین دولت ایران از یک سو و کنسرسیومی از شرکتهای صاحب نام نفتی (هفت خواهران) منعقد شد که تعهدات مالی شرکتهای بازرگانی تاسیس شده توسط این کنسرسیوم، عبارت بود از یک پرداخت مشخص تحت عنوان حق الارض که شامل نفت خام صادراتی می شد و مالیات بر درآمدی بود که به نسبت درصدی از منافع حاصل از صدور نفت بر اساس بهای اعلان شده نفت خام به دولت ایران می پرداختند.

آیا در جهت ملی شدن گام برداشته شد؟

بعد از مصدق و با آغاز فعالیت کنسرسیوم، اگرچه قراربود قانون ملی شدن نفت اجرا شود اما عملا دولت ایران و شرکت ملی نفت، تا ۱۳۵۳ اختیارات بسیار محدودی داشتند و شرکتهای عضو کنسرسیوم، بدون دخالت دولت ایران برای تعیین میزان تولید و قیمت نفت تصمیم می گرفتند و دولت ایران در این خصوص هیچ اختیاری نداشت.

از سال ۱۳۵۳ و تشکیل شرکت سهامی خاص خدمات نفت ایران (اسکو)، تغییرات عمیق و عمده ای در ارتباط با نحوه نظارت و دخالت دولت در کار کنسرسیوم نفتی به وجود آمد که کارشناسان معتقدند باز هم مالکیت ایران بر منابع نفتی خود به طور کامل تحقق نیافته بود که البته بحث در این زمینه و من باب صنعت نفت ایران در بعد از انقلاب، به مقالی دیگر موکول می شود؛ اما شاید بتوان به جرات گفت مصدق با ۲۹ اسفند ۲۹، برمسندى نشست كه تا به حال برقرار و پا بر جاست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر