همسر میردامادی: این روزها همه چیز بدعت است، حتی وثیقه
بهار یکتا

جرس: میردامادی هم مثل سایر هم سلولی هایش توان پرداخت وثیقه سنگین را ندارد و اینک او و عرب سرخی که طی روزهای گذشته تاج زاده و کیان تاجبخش را بدرقه کرده اند، جای خالی آنها را به نظاره نشسته اند و در شادی خانواده هایی که پس از ماهها عزیزشان را درآغوش می کشند، شریک می شوند.
زهرا مجردی همسر میردامادی است. همو که فردای 22 خرداد به جرمی مشابه همه دوستانش بازداشت شد و بعد ازیک آزادی 24 ساعته، قریب نه ماه است که مهمان اوین است. می خواستم با او گفت وگوکنم که از آخرین وضعیت همسرش بگوید ولی اوبیش از آنکه در فکر آزادی محسن میردامادی باشد، دغدغه آذر منصوری را دارد و بدرالسادات مفیدی، بهاره هدایت و هنگامه شهیدی و همه زندانیان زنی که بخاطر فعالیتهای اجتماعی، روزنامه نگاری و سیاسی ماههاست، وجود گرمشان در خانه هایشان خالی است و سهم فرزندان و خانواده ها از همه لحظات با مادر بودن، به یک ساعت در هفته در فضای سرد و بی روح اوین خلاصه شده است.
او در گفتگو با جرس از آذر منصوری، معاون سیاسی حزب مشارکت می گوید که سالهاست در امور عام المنفعه فعالیت می کرده و سیاست و حزب تنها بخش کوچکی از خدمات این فعال اجتماعی را تشکیل می دهد. از خیریه های زنان و زلزله زدگان بم تا کودکان بی سرپرست و سالمندان. آذر همه را خانواده بزرگ خود می دانست و اینک با غیبت او، تنها فرزندانش نیستند که بی تاب نبودش هستند. چشمهای زیادی در انتظار بازشدن درهای سنگین اوین برای آزادی این شهروند مسئول است. ورامینی ها هنوز خاطره خدمات او را در شورای شهر فراموش نکرده اند.
زهرا مجردی از دیگر اعضای حزب نام می برد، داود سلیمانی، نورائی نژاد و نورمحمدی، انسانهای پاکی که بجز خدمت به جامعه و اعتلای نام ایران انگیزه دیگری برای ورود به عرصه سیاست نیافته بودند. اوامیدوار است که آنها در کنار هفت سین خانه هایشان، سال 88 را با همه سختی هاپشت سربگذارند و با استقبال روزهایی نو بروند.
همسر میردامادی سرانجام به سراغ میردامادی می رود و می گوید که یک آپارتمان بیشتر نداریم که آن را هم به کارشناسی بردیم و گفتند که کم است!! درخواست بیشتر کردند ولی چون توان پرداخت آن را نداریم، آقای میردامادی ترجیح می دهند که زیر بار دین کسی نرود.پس فعلا خبری از آزادی ایشان نیست.
وثیقه های سنگین را غیر عادلانه می داند و می گوید بر اساس قانون برای آزادی زندانی باید روزی 15 هزار تومان وثیقه گذاشت، اما این روزها همه چیزبدعت است حتی وثیقه! اومی افزاید: شاید مدیران جدید توان پرداخت چنین وثیقه هایی را داشته باشند ولی برای ما که دانشگاه تنها منبع درآمدمان است، چگونه خواهیم توانست چنین مبلغی را تامین کنیم.
زندان؛ که روزی از شنیدن نامش رعشه بر اندام می افتاد، امروز نامی است که هر روز بارها می شنوی و می نویسی. مردان بزرگی سلولهای کوچک اوین را به تسخیر خود در آورده اند که دیگر زندان معنای خود را باخته است. این روزها زندان اوین، میعاد گاه یاران است. علاقه مندان به انقلاب و دوستداران جمهوری اسلامی.
میردامادی هم نه ماهی است که ساکن یکی از اتاقهای کوچک این دانشگاه بزرگ است و اوکه دکترایش را دررشته روابط بین الملل به اتمام رسانده بود در کنار بازجوها وزندانبانهایش، درسهای جدیدی را می آموزد و واحدهای "فرهنگ سیاسی ایرانیان" " ضرورت شناخت مخالف" " شیوه های گفت و گو با مخالفان" را در کنار برگه های بازجویی می گذراند.
میردامادی هم مثل سایر زندانی ها یک ساعت در هفته می تواند خانواده اش را ملاقات کند و در ایام دیگر بجز بحث و مناظره با دوستان و بازجویان، چند صفحه ای هم کتاب بخواند وگویی میردامادی ها هم مثل سایر زندانیان دیگر به این اندک دیدار خو کرده اند و با آن خشنودند.
زهرا مجردی که نه تنها شریک زندگی میردامادی است بلکه همکار حزبی او نیز می باشد، خیلی به آینده امیدوار است و افق پیش رو را بسیار مثبت می بیند. او بر این باور است که اگر هزینه های پرداخته شده، راه را برای برگزاری انتخاباتی آزاد با احترام به رای واقعی مردم باز کند، دستاورد بزرگی بدست آمده است.
همسر دبیرکل حزب مشارکت امیدوار است که رویدادهای نه ماهه اخیر، همگان را به این نتیجه رسانده باشد که نمی توان تفکری را از جامعه حذف کرد و باید همه ایده ها در چارچوب قانون در کنار هم فعالیت داشته باشند.
او حتی در انتظار روزی است که پلمپ حزب مشارکت گشوده شود و بار دیگر مشارکتی ها در کنار هم جلساتشان را برگزار کنند. بر این باور است که تنها راه رسیدن به یک انتخابات صحیح وجود احزاب قدرتمند وفعال است.
مجردی می پندارد که اصولگرایان نیزدر این نظر با او اشتراک دارند و دیر یا زود پرونده مشارکت بررسی، دبیرکل آن آزاد وکنگره سراسری برگزار می شود.
او می گوید باید بپذیریم که برای رسیدن به آزادی و برگزاری انتخاباتی که رای مردم در آن پاس داشته شود باید هزینه کرد. باید آموخت که گذشت کرد حتی ازدشمنان و برای ساختن کشور تلاش کرد. ولی بر این باور است که امران و عاملان جنایات به جان و مال مردم باید مجازات شوند و به سزای عمل خود برسند.
این عضو حزب مشارکت، بسیاری از مخالفان تفکر اصلاح طلبی را انسانهایی می داند که در عقیده خود راسخند و باورهای صادقانه ای دارند و بر این گمانند که اصول اصلاح طلبان با مقدسات مغایرت دارد. مجردی تنها راه حل برای رسیدن به تفاهم را گفت و گو می داند و معتقد است که ازطریق مفاهمه و کلام می توان به نتیجه رسید.
محسن میردامادی این عضو سابق دفتر تحکیم وحدت و دانشجوی خط امامی مانند سایر دوستانش جرمش اجتماع و تباني به قصد برهم زدن امنيت ملي و فعاليت تبليغي عليه نظام است. او که روزی با شور جوانی از دیوارهای سفارت بالا رفت و " انقلاب دوم" را آفرید، اینک در دهه پنچم زندگی خود در حالی که باید تمامی تجربیات سی ساله انقلاب را به نسل جدید منتقل کند، به جرم همه خدماتش از سپاه و جهاد تا استانداری و معاونت وزیر و نمایندگی مجلس روز گار سخت در اوین بودن را تجربه می کند تا دفترچه خاطرات زندگیش کامل شود.
زهرا مجردی امیدوار است که چهارشنبه آخر سال خبرهای خوبی برای خانواده زندانیان با خود داشته باشد. ولی مهدی فرزند او باور دیگری دارد:" صیف رفت و شتا به انتها رسید تو همچنان در بند، که هستی و ما کم کمک آماده شده ایم که گویا با آمدن بهار و عید گل هم باید دوری ات را بیشتر باور کنیم".
خدا کند امید زهرا بر باور مهدی مستولی شود و محسن میردامادی بهار را مهمان خانه اش باشد و بر سفره هفت سین بنشنید که پسرانش دوره اش کرده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر