به نظر می رسد کشتن انسانها آن هم در ماه محرم برای جمهوری اسلامی واجب است که اگر حبیب الله لطیفی نشد، علی صارمی و علی اکبر سیادت باید به قربانگاه بروند. درد ناک تر اینکه باید به خود بقبولانیم که جمهوری اسلامی به این اعتقاد رسیده است که برای تداوم حاکمیت خویش باید به صورت مستمر جان انسانها را بگیرد. آقایان آنقدر وقیح شده اند که دیگر به راحتی پوستین نمادین اسلام را کنار می زنند و بر خلاف نص صریح قرانی که شب و روز خود مبلغ آن هستند، عمل نموده و در ماه محرم دست به کشتار میزنند. آن هم نه در صحنه جنگ و نبرد که درزمان صلح، نه پنهان که پیش چشم جهانیان و نه دشمنان مسلح را که اسیران در بند خویش را به قربانگاه می برند و بر این کشتار اسرار هم می ورزند . اسیرانی که اگر انصاف را کنار نگذاریم، نه از دشمن که از خویشند و تنها باید برای پیشبرد اهداف سیاست پیشگان خود کامه، قربانی شوند. البته این اولین بار نیست که جمهوری اسلامی دست به کشتاراسیران و زندانیان در ماه محرم می زند، در تابستان ۶۷ بیش از ۴۰۰۰ اسیر و زندانی در همین ماه به قربانگاه های استبداد دینی رفتند و از میان مراجع تنها کسی که در مقابل این ظلم تمام قد ایستاد آیت الله منتظری بود. در سال گذشته نیز در همین ماه جمهوری اسلامی برای مهار اعتراضات مردمی دست به کشتار در روز عاشورا زد که از قضا فردا سالگرد همان واقعه است. آیا اعتمادی هست به گفته های حکومتی که ندا و سهراب را به جرم پیگیری رای خویش می کشد و بعد داستانی ناشیانه می پردازد که به دست بیگا نگان کشته شده اند. آیا به دستگاه قضایی ای که حکم قضاتش به وسیله مامورین اطلاعاتی تجویز میشود اعتمادی میتوان کرد. وای بر ما که اگر بی گناهی را گناه کار جلوه دهند و به دار بیاویزند و ما فریب نیرنگشان را بخوریم و از مردنش خوشنود گردیم. پس راه حل چیست و چه باید کرد؟
به نظر می رسد اعدام تیز ترین تیغی است که جمهوری اسلامی برای ایجاد رعب و وحشت از آن استفاده می کند. تنها راه کند کردن این تیغ اعتراض به هر نوع اعدامی است که در جمهوری اسلامی انجام می شود. چرا که جدای از بحث حق حیات هر فرد، جمهوری اسلامی از اعدام تنها برای پیشبرد مقاصد سیاسی خویش استفاده می کند، و چه بسیار انسان های بی گناه که در این راه قربانی می شوند تا آقایان با ایجاد خفقان چند صباحی بیشتر حکمرانی کنند. نمونه کامل این داستان را در اعتراضات سال گذشته مردم ایران دیدیم. زمانی که جمهوری اسلامی احساس خطر کرد، بر مردم بی گناه آتش گشود و انسانهای بی گناه را در زندان ها زیر شکنجه از بین برد. در اردیبهشت ماه، قبل از سالگرد همین وقایع، از ترس اعتراض دوباره مردم، ۵ کرد را به دار می آویزد تا با ایجاد رعب و وحشت از هر حرکتی جلوگیری کند.به گزارش سایت هرانا، ۲۹۰ مورد اعدام در سال ۱۳۸۸ و ۱۴۷ مورد در ۶ ماهه نخست سال ۱۳۸۹اجرا شده است. بیشترین آمار اعدام ها به ماه آذر اختصاص دارد. پس نباید گول تبلیغات جمهوری اسلامی را خورد و به بهانه این که فلان کس هوادار فلان حزب است در برابر مرگش سکوت کرد و چیزی نگفت. شک نکنید با این رویه به زودی این مصیبت دامن آنان که لب فرو بسته اند را نیز خواهد گرفت. به گمانم اعتراض به اعدام یک فرد متهم به هواداری مجاهدین خلق یا گروه پژاک باید دو چندان باشد، تا دیگر جمهوری اسلامی به خود اجازه ندهد، منتقدان خود را به بهانه وابستگی به این احزاب به چوبه های دار بسپارد. اعدام در هر شکلی و برای هر کسی از طرف جمهوری اسلامی غیر عادلانه است چون حکمش نه در دادگاه که در بیدادگاه صادر میگردد.
بر هر انسان آزاده ای است که بدون ملاحضات سیاسی برای جلوگیری اعدام هم میهنانمان از هیچ تلاشی فرو گزارنکند. کافیست تنها برای چند لحظه خود را به جای یکی از اعضای خانواده یک فرد اعدامی قرار دهید تا بدون ملاحضه وبا تمام وجود برای لغو آن تلاش کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر