رهانا: بر اساس گفتههای لیلا، او در سال ۲۰۰۵ بهعلت فعالیتهای سیاسی- اجتماعی در حوزهی زنان و ارتباط با حزب دمکرات کردستان، تحت تعقیب نیروهای امنیتی در ایران قرار میگیرد و مجبور به ترک کشور میشود: «در سال ۲۰۰۵ در اینجا با ما مصاحبه کردند. بعد ازششماه، در مصاحبهی اول رد شدیم. بعد از ۲۲ ماه انتظار، مجدداً با ما مصاحبه کردند و یکماه بعد از آن هم پرونده بسته شد.»
وی دلیل اصلی اعتصاب غذای خود را در گفتگو با رادیو زمانه اینگونه توضیح میدهد: «الان سیماه است که پروندهی ما در سازمان ملل بسته است. وکیل داریم و مرتب از طریق او، نامه و مکاتبه، با سازمان ملل در ارتباط هستیم. متأسفانه تاکنون هیچ جوابی بهما ندادهاند. این آخرین کار و راه چارهی ما بود. از دیروز به اینجا آمدهایم و حالا در اعتصاب غذا بهسر میبریم.»
با توجه به این که پروندهی شما بسته شده است، چه امکانی برای اقامت در ترکیه برایتان وجود دارد؟ آیا مجبورید خاک ترکیه را ترک کنید؟
الان بیش از پنجسال است که ما در ترکیه هستیم. هرلحظه ممکن است برگهی دیپورت برایمان بیاید. در سال ۲۰۰۷ هم زمانی که پروندهام بسته شد، به دلیل ترس از دیپورت و خطراتی که در انتظارمان بود، با دختربچهی چهارسالهام یک مسیری را به شکل قاچاق سفر کردیم.
متاسفانه در کشور سوریه ما را گرفتند. یکماه در زندان بودیم و با کلی مشکلات و دردسرهای زندان، مجدداً از طریق سازمانهای دفاع حقوق بشری و سازمان ملل، به ترکیه بازگشت داده شدیم. الان هم بهدلیل خطراتی که در ایران در انتظارمان است، مجبوریم اینجا بنشینیم.
شما اعتصاب غذای خشک کردهاید. درست است؟
بله …
از دیروز صبح؟
بله از دیروز صبح.
میتوانم بپرسم کجا مستقر هستید؟
ما جلوی دفتر سازمان ملل در شهر وان ترکیه هستیم.
از دیروز تا به امروز موفق شدهاید با مقامات این سازمان دیداری داشته باشید؟
بهما میگویند: بروید. اینجا ننشینید. پروندهتان بسته است و هیچکاری نمیتوانید بکنید. صدایتان بهجایی نمیرسد. تا بهحال با دو نفر صحبت کردهایم. امروز صبح پلیس آمد و بهما گفت که باید از اینجا برویم. دیروز هم با خانمی در داخل یو.ان. (سازمان ملل) صحبت کردیم.
او هم همین حرفها را میزد که اینجا ننشینید. فقط بهخودتان ضرر میرسانید. هیچکاری نمیتوانید بکنید، چون پروندهتان بسته است و از نظر سازمان ملل شما پناهنده محسوب نمیشوید، اما صحبت خاصی در زمینهی پرونده، یا کمک به کار ما مطرح نشد.
خانم سلطانپناه، شما یک دختر هفتساله دارید. همینطور است؟
بله او هم اینجاست. دختر من در زندان آسم گرفته. دیروز تا ساعتهای حدود هشت شب اینجا بود. منتها بعد حالش بههمخورد، تنگی نفس گرفت. دوستان ما او را با خود بردند و دوباره از صبح او را به اینجا آوردهاند.
دخترتان که در اعتصاب غذا بهسر نمیبرد؟
خیر…
شما و همسرتان دست به اعتصاب غذای خشک زدهاید. عواقب این کار برای دختر شما چه میتواند باشد؟ آیا نگران نیستید که بهخطر افتادن سلامتی شما، زندگی دخترتان را تحت تاثیر قرار بدهد؟
چرا نگران هستیم، اما از زمانی که اینجا هستیم، با مشکلات زیادی روبهرو شدهایم و به این دلیل دختر من شرایط روحی و جسمیاش خوب نیست. الان هم از دیروز نگران است و میگوید چرا اینجا نشستیم؟ از اینجا برویم. دیروز بهزور به داخل ساختمان یو.ان آمد. آنقدر اضطراب و ترس داشت که داخل ساختمان نمیآمد.
منتها زمانی که هیچ چاره و راهحلی نباشد… فکر نکنم هیچ انسانی تا به او فشار نیاید، تا به نقطهی صفر نرسد، بیاید اینجا بنشیند و اعتصاب غذا بکند.
فکر میکنید چه راهکارهایی وجود دارد برای این که شما از این بنبست خارج شوید؟
این آخرین کاری است که ما توانستیم انجام بدهیم. چون با توجه بهشرایطی که اینجا وجود دارد، راه دیگری پیدا نکردیم. ما تمام راهها را امتحان کردیم و متأسفانه حتی راه قاچاق را هم رفتیم. این هم آخرین کاری است که توانستهایم انجام بدهیم. داخل دفتر یو.ان هم گفتم که ما مجبور شدیم دست به این کار بزنیم… من چیز زیادی هم از سازمان ملل نمیخواهم من…
الو… الو…
اقبال بینیاز: ببخشید؛ شرایط روحی همسرم زیاد مناسب نیست. من بهجای ایشان ادامه میدهم.
اتفاق خاصی برای ایشان افتاد؟
نه… بغض گلویش را گرفت و دیگر نتوانست صحبت کند.
آقای بینیاز، وضعیت جسمی شما و همسرتان چطور است؟
در حال حاضر خوب هستیم. ولی دو روز غذا و آب نخوردن، کمکم دارد اثر خود را نشان میدهد.
آیا گروههای امدادی در آنجا هستند که در صورت وخیم شدن حالتان، بتوانند به شما کمک کنند؟
هیچ امکانی اینجا نیست. مگر این که ما خودمان خبر بدهیم. یا دوستانمان خبر بدهند. ما با سازمان حقوق بشر ترکیه که یک شعبهاش در اینجا باز شده است و همینطور نمایندهی عفو بینالملل صحبت کردهایم. اگر مشکلی پیش بیاید با آنها درمیان میگذاریم.
من نگران وضع همسرتان شدم. ولی یک سئوال را که از همسرتان پرسیدم، میخواهم از شما هم بپرسم: شما اعلام کردهاید قصد دارید تا زمانی که به حقوقتان نرسیدهاید، دست از اعتصاب غذا برندارید. با توجه به این که این اعتصاب غذا، یک اعتصاب غذای خشک است، آیا به این فکر کردهاید که بهخطر افتادن سلامتی شما، چه تأثیری منفیای میتواند در زندگی دخترتان داشته باشد؟
ما چون دیگر خسته شدهایم و به انتهای خط رسیدهایم این کار را کردیم. انتهای خط فقط این نیست که ما هدفمان این باشد که از این کشور خارج شویم یا به اروپا، امریکا یا هر کشور دیگری برویم.
ما بهعنوان یک انسان حق زندگی کردن داریم.
اینجا هم ما حق پناهندگیمان را خواستیم. کار خیلی بزرگی از سازمان ملل نخواستهایم که نتواند انجام بدهد. این که یک زن سرکیس است، مسئلهی خیلی مهمی برای این سازمان است، اما اگر این مسئله را هم درنظر نگیرند، دیگر واقعاً نمیشود به هیچ چیز امید داشت…
الان یک دختربچه اینجا نشسته است، اما کارمندان یو.ان میآیند رد میشوند، سوار ماشینشان میشوند و حتی بهما نگاه هم نمیکنند. اصلاً نمیپرسند که اینها چرا اینجا نشستهاند و چه میخواهند.
خُب ما بهکجا پناه ببریم؟ وقتی وارد خاک ترکیه میشوی، به دفتر سازمان ملل پناه میآوری. بالاخره از شرایطی فرار کردهای و آمدهای خودت را اینجا معرفی کنی. اگر اینجا هم فریاد ما را نشنوند، دیگر به کجا پناه ببریم؟!
همسرم هم همین را میگوید. ما حق پناهندگیمان را میخواهیم. بازگشایی پرونده و وقت مصاحبه میخواهیم. واقعاً حق خودمان را میخواهیم. اگر حق خودمان نباشد، چرا باید اینجا زجر بکشیم؟ چرا باید راه قاچاق برویم؟ چرا باید اینهمه اذیت شویم؟ چرا اصلاً باید خاک کشورمان را ترک کنیم؟ خب برمیگشتیم کشور خودمان. حتماً مشکلی هست که همهی خطرات را پذیرفتهایم و اعتصاب غذا کردهایم.
آقای بینیاز دخترتان میداند که شما و همسرتان الان در چه وضعیتی هستید؟
بله تا حدی میداند. حس کرده و بههمین دلیل وقتی چیزی میخورد، میرود آنطرفتر میخورد که ما نبینیم.
دخترتان الان پیش شماست؟
بله الان پیش من است.
میتوانم با او صحبت کنم؟
اگر صحبت کند، حتماً.
سلام دریا جان!
سلام
اسم من شکوفه است. خوبی؟
آره
وضعیت مامان و بابا چطوره الان؟
…
اقبال بینیاز: صحبت نمیکند.
مسئلهای نیست. پس تقاضای مشخص شما، بازگشایی پروندهتان و رسیدگی دوباره به آن است. درست است؟
بله و یک مصاحبهی مجدد. ما بیش از این چیزی نمیخواهیم. مسئلهای که الان سیماه است، با وکیل شخصی منتظر آن هستیم. وقتی حتی جواب وکیل را ندادند، جواب ما را هم نمیدهند. درنتیجه ما تصمیم گرفتیم دست به اعتصاب غذا بزنیم.
پایان پیام
رهانا: روز گذشته ۱۲ خرداد، شبنم مددزاده، نایب رئیس شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و دبیر سیاسی انجمن دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران پس از گذشت یک سال و ۵ ماه بازداشت در زندان اوین سرانجام به ۵ سال حبس تعزیری همراه با تبعید به زندان رجایی شهر کرج محکوم شد.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، این فعال دانشجویی که از اول اسفند ۱۳۸۷ در زندان به سر می برد، به همراه برادرش فرزاد از سوی دادگاه تجدید نظر به ۵ سال حبس تعزیری همراه با تبعید به زندان رجایی شهر کرج محکوم شد. این دو حکم، بدون اخذ دفاعیات و حضور وکیل مدافع در دادگاه تجدید نظر تایید شده اند. شبنم مددزاده در طی بازداشت، برای پذیرفتن اتهام ارتباط و همکاری با سازمان مجاهدین خلق تحت شکنجه های روحی و فیزیکی شدیدی قرار گرفته است.
حکم دادگاه بدوی برای شبنم و فرزاد ۵ سال زندان و تبعید به زندان رجائی شهر بود که در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۸۸ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب توسط قاضی محمد مقیسه صادر شد.
محمد اولیایی فرد وکیل مدافع شبنم و فرزاد مددزاده که سعی در تبرئه موکلین خود داشت اکنون در بازداشت غیرقانونی به سر می برد. و به همین دلیل شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران به ریاست قاضی موحدی نیا با سلب حق داشتن وکیل از شبنم و فرزاد ، روز گذشته حکم آنها را قطعی اعلام کرد.
در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۸ بازپرس شعبه ۳ امنیت قرار آزادی ایشان را در قبال تودیع کفالت صادر نمود. اما حسن دهنوی معروف به قاضی حداد شخصا مانع از آزادی وی شد تا به قول خود شبنم را تادیب نماید.
شبنم که از اسفند ماه ۱۳۸۷ همراه با برادرش فرزاد مددزاده در بازداشت موقت به سر می برد، از طرف بازجویان خود به شدت شکنجه می شد و برای آنکه این دو را ودار به اعترافات ساختگی نمایند در مقابل چشمان شبنم برادرش را تا حد مرگ شکنجه می دادند و بالعکس برای فرزاد مددزاده هم چنین صحنه های طاقت فرسا را ایجاد می کردند.
هدف اصلی از مطرح کردن فعالان دانشجویی در قالب هوادار سازمان مجاهدین خلق ایجاد فضای رعب وخفقان در نهادهای دانشجویی و سرکوب بیشتر به منظور تحمیل کردن فضای رکود در فعالیتهای دانشجویی بوده است که مدتهاست از سوی مامورین وزارت اطلاعات به عنوان یک سیاست اعمال می شود .
شبنم مددزاده که از فعالین خوشنام و با سابقه در دانشگاه تربیت معلم و همچنین دفتر تحکیم بود از این ستاریو سازی ها در امان نماند و پس از خرداد ماه سال ۱۳۸۷ که عرصه اعتراضات دانشجویی بود، وی نیز مورد کینه توزی نهادهای امنیتی واقع شد.
در تحصن و اعتصاب غذای دانشجویان دانشگاه تربیت معلم به منظور برآورده کردن مطالبات دانشجویی، که شبنم نقش مهمی در ان داشت، با پایداری دانشجویان این اعتراضات به پیروزی نسبی رسید. اما متاسفانه مسئولین دانشگاه تربیت معلم و وزارت علوم که در مذاکرات با دانشجویان مشکلات و مطالبات دانشجویان را به جا دانسته بودند و وعده تحقق خواسته های دانشجویان را داده بودند، به جای آنکه برای رفع مشکلات تلاش کنند، به سرکوب معترضین اقدام کردند. شبنم مددزاده به حکم آنکه عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم و همچنین از اعضای هسته مرکزی تحصن بود از سوی حراست دانشگاه زیر نطر بود تا اینکه در تاریخ مذکور و با هماهنگی جعفر سالمی مدیر کل حراست دانشگاه تربیت معلم با نهادهای امنیتی بازذاشت شد.
آنها درحین بازجویی توسط شخصی به نام سید حسن، که از طرف علوی ( کارشناس پرونده) ماموریت شکنجه وی و برادرش را داشت، به شدت مورد آزار و شکنجه قرار گرفته بودند.
پس از اتمام بازجوی ها و تکمیل پرونده، ۶ بار جلسه محاکمه شبنم مددزاده و برادرش را به تعویق انداختند تا مدت زمان بازداشت آنها طولانی تر شده و سختی های بیشتری را متحمل شوند.
این در حالی است که خانواده شبنم در این مدت طولانی به سهم خود فشارهای روحی شدیدی را تجربه کرده اند. تا آنجا که عبدالعلی مددزاده پدر شبنم وفرزاد بینایی یکی از چشمان خود را در اثر شنیدن احکام سنگین برای فرزندانش، به طور کامل از دست داده است و همسر وی هم دچار عارضه شدید قلبی شده است هم اکنون تحت معالجه قرار دارد.
پایان پیام
رهانا: عده ای به ظاهر ناشناس در شامگاه ۸ خردادماه ، اقدام به تخریب بخشی از گورستان بهاییان مشهد کردند.
به گزارش رهانا، این تخریب به خصوص در بخش اجرای مراسم کفن و دفن و دیوارهای گورستان شدیدتر بوده است. ویران کردن این محل توسط لودر صورت گرفته و بی شک افرادی مجهز به وسایل و از سوی دولت مسئول اجرای این کار بودهاند.
اماکن و گورستانهای بهاییان و دیگر اقلیتهای مذهبی در ایران همواره مورد تهاجم افراد متعصب و وابسته به دولت قرار میگیرد.
پایان پیام
رهانا: در راستای جمع آوری اتباع بیگانه که غیر قانونی وارد خاک ایران شده اند، پانزده روز قبل حدود ۳۰ نفر از افاغنه در شهرستان رفسنجان (در استان کرمان) توسط نیروی انتظامی دستگیر شده و با یک کامیون به یک پاسگاه در حومه این شهرستنان منتقل میشوند.
ببنا بر فیلمی که در اختیار خبرنگار رهانا قرار گرفته در این مکان، افسر نیروی انتظامی از افغانها می خواهد که به سر و صورت خود و هموطنانشان بکوبند.در انتهای این فیلم این مامور از افاغنه دستگیر شده می خواهد که با صدای بلند بگویند که «ما دیگر به ایران نمی آییم.»
فیلم را اینجا ببینید
رهانا: دادگاه کوهیار گودرزی عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، صبح دیروز در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی برگزار شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، مینا جعفری وکیل کوهیار گودرزی روند دادگاه را خوب توصیف کرد و با اشاره به این که در خصوص اتهام محاربه، در قرار مجرمیت کوهیار گودرزی منع تعقیب صادر شده است، اتهامات موکل خود در کیفرخواست صادر شده را بر اساس ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی، «فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق همکاری موثر با سایت کمیته گزارشگران حقوق بشر و جمع آوری و انتشار اخبار جهت دار علیه نظام و انتقال این اخبار به عناصر سازمان تروریستی مستقر در خارج از کشور و مصاحبه با رسانه های بیگانه و نیز انتشار مقاله در سایت ها» عنوان کرد.
وکیل این فعال حقوق بشر ادامه داد: «مصاحبههای کوهیار گودرزی که در پی بازداشت فعالان حقوق بشر و اعضای کمیته انجام داده و مطالبی که در سایت کمیته گزارشگران حقوق بشر منتشر کرده بود نیز مبنای برخی اتهامات او قرار گرفته است.»
او با اشاره به این که مسئولان دادگاه از حضور مادر کوهیار گودرزی در دادگاه فرزندش ممانعت به عمل آورده اند گفت: «در حال حاضر با توجه به این که شش ماه از بازداشت کوهیار گودرزی گذشته است و با در نظر گرفتن این موضوع که او سابقه کیفری ندارد، درخواست آزادی مشروط را برای وی ارائه خواهیم کرد و امیدواریم که با تودیع وثیقه تعیین شده شاهد آزادی او باشیم.»
وکیل کوهیار گودرزی همچنین با اشاره به دفاعیات خود در دادگاه امروز گفت: «من با رد هر گونه وابستگی موکلم و همینطور کمیته گزارشگران حقوق بشر به گروههای سیاسی، مرامنامه کمیته گزارشگران حقوق بشر و نیز بیانیههای استقلال این کمیته را تقدیم قاضی شعبه کردم و تاکید کردم که کمیته، از بدو تاسیس خود تا کنون رویکرد دفاع از حقوق بشر را حفظ کرده است و این موضوع در مرامنامه کمیته گزارشگران حقوق بشر هم وجود دارد.»
مینا جعفری همچنین وضعیت جسمی کوهیار را بعد از اعتصاب غذا نامناسب توصیف کرد و گفت در دادگاه امروز او سرفههای شدیدی می کرد اما وضعیت روحی مناسبی داشت.
کوهیار گودرزی، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر هم اکنون بیش از ۱۶۰ روز است که در زندان اوین در بازداشت به سر می برد. او هفته گذشته در اعتراض به عمل کرد رئیس بند ۳۵۰ زندان اوین، به سلول انفرادی منتقل شده و دست به اعتصاب غذای خشک زده بود. در نهایت پس از دستیابی به چهار خواستهی خود، اعتصاب غذا را شکست. این درحالی است که به گفته مادر و وکیلش از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار نیست.
شیوا نظرآهاری، دیگر عضو کمیته نیز پس از گذشت ۱۶۰ روز، همچنان در بازداشت به سر میبرد. این درحالی است که از خردادماه سال گذشته، بیش از ۹ ماه را در زندان اوین گذرانده که نزدیک به ۱۰۰ روز آن، در سلول انفرادی بوده است. نظرآهاری، در اول مهرماه با تودیع وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شده و در ۲۹ آذر برای دومین بار در سال گذشته بازداشت شد.
دادگاه رسیدگی به اتهامات سعید کلانکی، دیگر عضو کمیته نیز روز سه شنبه در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به قضاوت پیرعباسی برگزار شد. افروز مغزی وکیل این فعال حقوق بشر با حضور در دادگاه، به ارائه لایحه دفاعی پرداخت. اتهامات کلانکی، «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به رهبری» عنوان شد.
پایان پیام
رهانا: کامران دانشجو، وزیر علوم ایران، روز چهارشنبه ۱۲ خرداد (دوم ژوئن) گفت: «اگر فردی در مسیر خواست ملت ایران در راهپیماییهای بزرگ ۹ دی و ۲۲ بهمن ۸۸ حرکت نکند، بدون تردید جایی در دانشگاه ندارد.»
کامران دانشجو که در شهر ایلام و در حاشیهی سفر استانی محمود احمدی نژاد، در جمع دانشگاهیان این شهر سخنرانی میکرد، با اشاره به حوادث پس از انتخابات خرداد ۸۸ گفت: «هر فردی که دانشگاه را به سمت یک جناح یا یک فرد از یک جناح یا یک حزب سیاسی سوق دهد، بداند که خواسته یا ناخواسته و غافل یا جاهل خیانت میکند.»
کامران دانشجو که در زمان برگزاری انتخابات خرداد ۸۸ به عنوان رئیس ستاد انتخابات در وزارت کشور ایران فعالیت میکرد در رابطه با نقش دانشگاهیان در شکلگیری حوادث پس از انتخابات گفت که «برخی در دام دشمن افتادند که حساب آنها از دانشگاهیانی که مورد اعتماد مردم هستند جداست و دانشگاهیان هرگز اجازه نمی دهند که دشمن یک بار دیگر به کشور طمع کند.»
آقای دانشجو در اسفند ۸۸ نیز گفته بود که دانشگاه جای اساتیدی که بخواهند علیه «نظام جمهوری اسلامی و خواسته های مردم در حماسه ۹ دی و ۲۲ بهمن» فعالیت کنند، نیست.
در راهپیماییهای روزهای ۹ دی و ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ طرفداران دولت ایران و آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران، با تجمع در میادین انقلاب و آزادی تهران نسبت به حوادث پس از انتخابات خرداد ۸۸ اعتراض کردند.
پایان پیام
رهانا: بر اساسگزارش ماهیانهی فعالیت واحد مددکاری انجمن حمایت از حقوق کودکان در اردیبهشت ماه سال جاری، تعداد کل موارد ارجاع شده به واحد فوق هفت مورد بوده، به طوریکه ۲ دختر و ۳ پسر به این واحد ارجاع شده است.
به گزارش ایلنا، نحوهی ارجاع به واحد مددکاری انجمن حمایت از حقوق کودکان توسط مادر، اقوام، اعضای سابق انجمن و یک مورد نیز توسط خبرنگاران صورت گرفته است. نوع کودکآزاری نیز، ۳ مورد عاطفی و غفلت، یک مورد آموزشی، ۲ مورد تجاوز جنسی و یک مورد نیز جسمی بوده که به فوت کودک منجر شده است. در ۳ مورد از موارد ارجاعی، پدر آزار رسان بوده و یک مورد توسط مادر، سه جوان غریبه، پسر همسایه و نامادری یا ناپدری گزارش شده است.
بر اساس اطلاعات این گزارش، ارتباط والدین با کودکان ارجاع شده به واحد مددکاری انجمن حمایت از حقوق کودکان، یک مورد عادی و شش مورد طلاق مشاهده شده است که علت طلاق نیز اعتیاد بوده است. نوع پیگیری توسط مددکار اجتماعی انجمن حمایت از حقوق کودکان نیز، ۵ مورد پیگیری حضوری، ۳۱ مورد پیگیری تلفنی، ۳ مورد هماهنگی حقوقی، یک مورد بازدید از منزل، ۲ مورد مشورت با همکاران و ۴ مورد نیز از منازل بازدید به عمل آمده است.
پایان پیام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر