حسین خضری در نامه ای که از طرف هرانا منتشر شده و از قضا یکی از دلائل اعدام شتابزده او می باشد، ضمن رد اتهامات و پس از شرح شکنجه های وحشتناک و آنچه در زندان بر او گذشته است از همه خواسته است تا صدای او را به گوش جهانیان برسانند. حال که نتوانستیم جان او را نجات دهیم بر ماست که با اعتراض گسترده به اعدام او، هم صدای خاموش شده او در پای چوبه دار را به گوش جهانینان برسانیم و هم مانع اعدام و کشتار زندانیان سیاسی دیگر شویم. در کشور تونس خودسوزی یک دانشجو موجب انقلاب می شود ولی در ایران به آرامی از کنار اعدام هر روز عزیزانمان می گذریم.
حسین خضری ۸ ماه در سلول انفرادی زیر شدیدترین فشارها و شکنجه ها بود و طی دادگاهی ۱۰ دقیقه ای به اعدام محکوم شده است. این در حالیست که پدرش پس از شنیدن خبر انتقال فرزندش از زندان به اداره اطلاعات، به زعم اینکه این انتقال برای اعدام بوده سکته مغزی کرده و جان می دهد که به گفته حسین این اتفاق از ده ها بار اعدام برای او دردناکتر بود. حسین خضری در اثر فشار های روحی فراوان دو بار در زندان دست به خود کشی می زند تا از دست شکنجه های وحشتناک خلاصی یابد. او تنها گناه خود را فعالیت مدنی و سیاسی بصورت مسا لمت آمیز می داند.
حسین در آخرین صحبت خود با خانواده پرده از سناریوی دیگری بر می دارد که ظاهرا عدم همکاری او در این سناریو موجب اعدام او میگردد. او چنین می گوید "گویا آقایان می خواهند مرا به زور و اجبار به اعتراف وادار کنند تا پرونده ای دیگر برایم درست کنند. چرا که آقایان می گفتند بیا در مقابل دوربین به کارهای نکرده اعتراف کن و بگو که در درگیری های مسلحانه شرکت داشتم و چند نفر را کشته ام و اکنون نیز از اولیای دم و بازماندگان آن ها درخواست بخشش می کنم. واقعا این خنده آور است. چرا و به چه علت بعد از سه سال آقایان این سناریو را برایم پیش کشیدند. مگر آدم دیوانه است که به کار نکرده اعتراف نماید؟ اگر بی دلیل هم آدم را اعدام کنند و بکشند باز هم بهتر از آن است که علی رغم وجود هرنوع زور و اجباری، خود را از چاله به چاه بیندازد و با پستی و رزالت بمیرد. آقایان با این کار چه کمکی و چه راه نجاتی می خواهند در برابر من قرار دهند؟"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر