۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

چه کسانی مجسمه ها را با چرثقیل می برند؟

شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۹
برخی ساخت مجسمه را حرام می دانند

چه کسانی مجسمه ها را با چرثقیل می برند؟

سرقت مجسمه "استاد معین" در تهران، تعداد مجسمه های ربوده و یا جمع آوری شده در پایتخت کشور طی هفته های اخیر را به عدد ٩ رساند.همزمان با اعلام برنامه های "طرح جامع امنیت" که از سوی استانداری تهران و با همکاری نیروی انتظامی در حال تدوین و پیاده سازی است، سرقت مجسمه های سنگین و برنزی نصب شده در مراکز پر جمعیت و تردد شهر تهران، پرسش هایی را درباره سارقان و یا نهادهای مجری جمع آوری مجسمه ها ایجاد کرده است.

تندیس های برنزی و سنگین میادین تهران درحالی سرقت شده اند که به گفته سخنگوی شهرداری در مصاحبه با برنا نیوز "امکان دزدیده شدن آنها از سوی افراد عادی بعید به نظر می رسد".

به گزارش خبر آنلاین، یکی از مجسمه سازانی که اثر وی نیز به سرقت رفته، دیدگاه سخنگوی شهرداری تهران را تایید کرده و گفته است: "دزدیدن مجسمه‌ کار ساده​ای نیست و احتمالا دزدها امکانات خاصی برای این کار داشتند".

به گفته حمید شانس "سرقت این مجسمه‌ها با توجه به وزن آنها و مکان و شرایطی که در آن قرار دارند، نیاز به زمان کافی، برنامه‌ریزی دقیق، امکانات مناسب و... داشته و بنابراین نمی‌توان گفت سارقان این مجسمه‌ها همانهایی هستند که سیمهای برق را می‌دزدیده‌اند".

شانس پرسیده است: "عجیب اینجاست که نیروی انتظامی با همه کنترل و اقتدار جدی در امنیت شهر، چطور تا به حال با این سارقان مواجه نشده است".

همان سئوالی که سایت کلمه، ارگان اینترنتی میر حسین موسوی نیز طرح کرده و با انتشار گزارشی درباره این سرقت ها نوشته است: "آیا واقعاً این مجسمه ها را دزدیده اند یا آنکه به این اسم در حال جمع کردن مجسمه های مشاهیر ایرانی از سطح شهر هستند؟اگر دزدیده اند که باید تن همه پایتخت نشینان بلرزد که در شهری چنین نا امن زندگی می کنند؛ شهری که پلیس در آن حضور شبانه روزی (فیزیکی و از طریق دوربین ها)دارد اما نه یک مجسمه و دو مجسمه کوچک و جیبی، که هشت مجسمه بزرگ برنزی را به صورت گروهی، با دستگاه های برش و جرثقیل و لابد با کلی سر و صدا، آن هم در خیایان ها و پارک های مرکز شهر و نه از پستوها، می دزدند و کسی هم متوجه نمی شود!اگر در معابر عمومی، سرقت هایی به این بزرگی می شود و پلیس متوجه نمی شود، وای بر ما و خانه ها و ماشین ها و بچه های مان که دزدها برای بردن این ها نه دستگاه برش می خواهند و نه جرثقیل!"
کلمه در ادامه این گزارش، احتمال دستور جمع آوری مجسمه ها را نیز مطرح کرده و افزوده: "آیا مسوولان دستور داده اند مجسمه های مشاهیر جمع آوری شوند و برای آنکه اعتراضات مردم بلند نشود، به گردن دزدها بیندازند؟! اگر هم این گونه نیست، دو گروه دیگر را می توان مظنون دانست: دزدها و خودسرها.دزدها که مشخص است هدف شان چه می تواند باشد و اخبار رسمی هم همه تقصیر ها را متوجه آنها می داند، اما نباید در تحقیقات مربوط به این پرونده، از کنار خودسرهایی که اجتهاد شخصی می کنند و وارد گود عمل می شوند، با بی اعتنایی گذشت.آیا این بار نیز شاهد شاهکار دیگری از آنها با بهانه هایی مانند حرام بودن مجسمه سازی یا مخالفت با مشاهیر ایرانی و ایرانیت زدایی و نظایر این هستیم؟!"
کلمه در پایان آورده است: "به هر حال، غیب زدن های زنجیره ای مجسمه های تهران را نباید دستکم گرفت، چه آنکه اگر واقعاً قضیه «سرقت» بوده، پلیس باید پاسخگو باشد و اگر مساله دیگری در میان است باید برای مردم مشخص شود".

در همین حال، هادی ایازی سخنگوی شهرداری تهران روز گذشته و در همان حالی که نیروی انتظامی سرگرم سرکوب اعتراضات کارگری در تهران بود، به سایت برنا نیوز می گوید: "شهرداری مامور برقراری امنیت در شهر نیست و سرقت تندیس های بزرگان تاریخ ایران از سطح شهر، ارتباطی به شهرداری ندارد و نیروی انتظامی باید در این زمینه پاسخگو باشد".

این مقام شهرداری درباره احتمال دخالت برخی ارگان ها در جمع آوری مجسمه ها نیز می گوید: "در تهران هر روز چندین خودرو به سرقت می رود و هر کسی می تواند با لباس و آرم هر نهادی دست به سرقت بزند".

به اعتقاد برخی از آگاهان، دیدگاه های فقهی درباره مجسمه نیز می تواند در وقوع حوادث اخیر موثر باشد.

یک کارشناس مسائل دینی در اینباره به روز می گوید: "فقیهان احکام منفی ای درباره مجسمه دارند. از دید برخی از آنها هرنوع سازه ای که جسمانیت انسانی داشته باشد می تواند حکم شرک داشته باشد و حرام است".

در همین باره سایت فرارو نیز در تحلیلی درباره احکام فقهی مجسمه سازی نوشته است: "مجسمه، از اشیایی است که برخی در گذشته اعتقاد به حرام بودن ساخت آن داشتند. به عنوان مثال شیخ مفید و شیخ طوسی، قائل به حرمت مجسمه‌سازی بودند.خواه مجسمه موجود با روح باشد يا بي‏روح. اما اکثر فقها، معتقدند دلالت روایات وارده بر مجسمه‌های جاندار است".

این سایت به سابقه آتش زدن مجسمه ها در اصفهان در سال های اخیر اشاره کرده و افزوده است: "سرقت مجسمه‌ها و آتش زدن آن‌ها چندین سال قبل در اصفهان رواج ویژه‌ای یافته بود و آن‌چنان که مشخص شد مسئولیت این اقدامات با یک روحانی جوان بوده است".
همچنین در سایت درگاه، سایت پاسخگویی به مسائل دینی که متعلق به سازمان تبلیغات اسلامی است، نیز در اینباره آمده است: "تاریخ بشر شاهد این مدعا است که ریشه‏های بت‏پرستی، از تقدیس تمثال‏ها و حتی سنگ‏ها آغاز گردیده و رفته رفته به پرستش بت‏ها و... انجامیده است".

گفتنی است، پیش از آغاز سرقت و یا جمع آوری ٩ تندیس برنزی تهران در ده روز گذشته، تندیس جانبازان شیمیایی نیز ازبرابر سفارت آلمان در تهران برداشته شده بود که پس از انتشار خبر این اقدام، رجا نیوز به فاصله یک روز از "نصب قریب الوقوع مجدد تندیس جانبازان شیمیایی" خبر داد.

همچنین در دی ماه گذشته نیز، عوامل نیروی انتظامی و شهرداری تهران، تندیس "مادر"، ساخته زهرا رهنورد در میدان محسنی تهران را به وسیله دستگاه برش و جرثقیل برداشتند؛ سوابقی که گمانه ها درباره دخالت ارگان های رسمی در جمع آوری تندیس ها را تقویت کرده است.

همبستگی با کارگران و معلمان

شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۹
تحليل نيويورک تايمز از پيام موسوی

همبستگی با کارگران و معلمان

رابرت اف ورث

میر حسین موسوی رهبر مخالفان ایران دریک پیام ویدیویی، در تلاشی جسورانه برای گسترش حرکت اعتراضی ودمیدن انرژی جدیدی به این جنبش، ازکارگران و معلمان خواست به جنبش اصلاح طلبی بپیوندند.

این پیام در حالی منتشر می شود که بنا به گزارش سایت ها تشکل های مدافع حقوق کارگران و معلمان به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر، فهرستی ازمشکلات و نارضایتی های اقتصادی کارگران را منتشر کرده اند.

آقای موسوی وسایر رهبران مخالف قبلا نیز از کارگران و معلمان خواسته بودند به آنها ملحق شوند، اما نه به صورتی مستقیم یا بلافاصله. اکنون احتمال حضور کارگران در تظاهرات خیابانی، مانند آنچه در انقلاب 13979 اتفاق افتاد، رژیم تندرو حاکم را نگران کرده است.

به گزارش خبرگزاری نیمه رسمی ایلنا، روز چهارشنبه، آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران، در سخنانی خطاب به کارگران نسبت به سیاسی شدن خواسته هایشان هشدار داد و گفت: "دشمن در گذشته تلاش می کرده تا از کارگران به عنوان اهرم فشار بر علیه رژیم اسلامی" استفاده کند، ولی همیشه شکست خورده است.

آقای موسوی در فراخوان ویدیویی خود به دشواری هایی که کارگران با آن دست و پنجه نرم می کنند، مانند تورم، سوء مدیریت افتصادی و عدم توانایی ایجاد سازمان های مستقل، اشاره می کند و می گوید این ها معضلاتی است که جنبش سبز نیز به آن ها دچار است.

وی خواستار ایجاد جبهه متحد علیه سوء مدیریت و بی عدالتی دولت شد وحتی سیاست خارجی رئیس جمهور محمود احمدی نژاد را با شرایط کارگران مرتبط دانست. موسوی گفت: "اقدامات غیر منطقی دولت تأثیر مستقیمی بر آنچه مردم ایران می توانند سر سفره خود بگذارند دارد."

کارگران ومعلمان اغلب به مناسبت روز کارگر تظاهرات بر پا کرده اند و مشکلات خود را مطرح کرده اند، ولی اهداف آنها از اصلاح طلبان – که حداقل در سال گذشته تا حد زیادی توسط دانشجویان ، روشنفکران و مقامات دولت سابق رهبری شده است - جدا بوده است. به گزارش سرویس فارسی بی بی سی، علی اکبر باغبانی، مدیر بزرگترین اتحادیه معلمان ایران، و محمد بهشتی لنگرودی، سخنگوی این اتحادیه، این هفته دستگیر شدند و به زندان اوین منتقل شدند. آنها سال گذشته هم در چنین روزهایی به مدت کوتاهی در بازداشت به سر بردند.

روز دوشنبه ، آقای موسوی سکوت طولانی خود را شکست و خواستار تظاهرات درروز 12 ژوئن، اولین سالگردانتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری ایران شد. روحانی اصلاح طلب مهدی کروبی نیز دراین پیام ویدیویی به او پیوست؛ هر دو رهبر مصمم هستند که نیروی تازه ای به جنبش مخالفان بدمند واعتماد به نفس نسبت به حمایت مردمی را تجدید کنند.

در یکی دیگر از نشانه های اعتراض، به گفته وب سایت خبرآنلاین، دو حزب اصلاح طلبی که به تازگی از سوی دولت ممنوع اعلام شدند اعلام کردند فعالیت سیاسی خود را با وجود ممنوعیت ادامه می دهند.

تا کنون، نشانه های اندکی از بازسازی اعتماد به نفس مخالفان، که در ماه های پس از انتخابات ماه ژوئن، زمانی که جمعیت عظیمی از مردم به خیابانها آمدند تا اعلام پیروزی آقای احمدی نژادرا تقلبی اعلام کنند به اوج خود رسید، مشاهده می شود. آن تظاهرات درنوع خود بدترین ناآرامی هایی بود که جمهوری اسلامی در تاریخ 30 ساله خود تجربه کرده بود و این امر باعث امیدواری در میان اصلاح طلبان و هواداران آنها برای انجام تغییراتی در کشور شد.

اما مقامات حاکم مخالفان را با دستگیری، محاکمات نمایشی و انواع روش های ارعاب سرکوب کردند. ازآن زمان به بعد به نظر می رسد جنبش اعتراضی راه خود را گم کرده است وبدون رهبری مشخص، نمی تواند به جلو حرکت کند. اکنون نیز به هیچ وجه روشن نیست که کوشش های اخیر تا چه حد می تواند موفقیت آمیز باشد.

با این حال درمیان محافظه کاران ایران نیزچند دستگی وجود دارد و برخی از آنان به شدت از نحوه برخورد محمود احمدی نژاد با مسائل اقتصادی و فساد انتقاد می کنند. همچنین علی رغم ادعای قلع و قمع کامل مخالفان، بسیاری از روحانیون تندرودر مورد امکان از سر گیری موج اعتراضات ابراز نگرانی کرده اند. آیت الله خامنه ای روز یکشنبه در سخنانی به مسئولین وزارت کشور نسبت به تهدیدات داخلی هشدار داد.

آیت الله خامنه ای گفت: "مجرمان در میان مردم هستند و پلیس باید با یک جراحی ماهرانه، بدون مجروح شدن بدن بیمار، آنها را جدا کند." وی افزود: "اقدامی سریع و قوی باید در برابر افرادی که عمدا یا تصادفا از مسیر جامعه مذهبی، شریف و پاکدامن منحرف شده اند صورت گیرد."

مسئولین اکنون به استفاده از روش های جدید برای ارعاب معترضان بالقوه اشاره می کنند. وب سایت جرس متعلق به مخالفان گزارش داده است که دولت در حال برنامه ریزی برای پخش مصاحبه هایی با اصلاح طلبان در بازداشت به مناسبت سالگرد انتخابات ریاست جمهوری است. این مصاحبه ها معمولان با زندانیانی انجام می شود که اصطلاحا توسط بازجویان "شکسته" شده اند.

انتظارات مرتضی مطهری از جمهوری اسلامی؛ آرزوهایی که برباد رفت

انتظارات مرتضی مطهری از جمهوری اسلامی؛ آرزوهایی که برباد رفت

نیلوفر زارع

جرس: مرتضی مطهری در زمانه پرالتهابی زندگی می کرد که گرایش های مطلق انگارانه و سیاه و سفید،منطق حاکم بر فضای اندیشه ای ایران را شکل می داد. بنیادگرایی اسلامی و ایدئولوژی های لیبرال و مارکسیستی تمام قد در مقابل یکدیگر ایستاده بودند و میلی به آشتی جویی نداشتند. او در چنین دورانی می خواست به عنوان اسلام گرایی آشنا با دنیای جدید در پی آشتی جویی با مرام های متجددانه باشد. آرمان بلندپروازانه او مخالفانی از هر جناح داشت اما وی سودای پیوند میان اسلام و دنیای جدید را فرونگذاشت و چندان پیش رفت که به یکی از ایدئولوگ های اصلی نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد.

قدرت وی در تبیین ایدئولوژی جمهوری اسلامی بدان حد بود که بنیانگزار انقلاب او را به سمت رییس شورای انقلاب منصوب کرد.مطهری در تحلیل هایش پیرامون مسایل کلیدی نظام در حال تکوین جمهوری اسلامی مانند عدالت،آزادی،دموکراسی و پاسخگویی حاکمان می کوشید بیشترین سازواری را میان اسلام و شیوه حکومت داری در دنیای جدید ایجاد کند. او جمهوری اسلامی را نظامی آزاد می خواست که در آن آزادی رسانه ها و احزاب وجود داشته باشد،انتخابات آزاد باشد،حاکمان به مردم پاسخگو باشند،از خشونت خبری نباشد، ،عدالت میان اقشار جامعه برقرار باشد، گردش نخبگان وجود داشته باشد و فقها اداره امور مملکت را به دست نگیرند با این حال منطق مطلق انگارانه حاکم بر دوران انقلابی گری، پروژه آشتی جویانه او را نیمه کار گذاشت و با ضرب گلوله یکی از تروریست های گروه فرقان در نیمه شب 12 اردیبهشت سال 1358 جمهوری اسلامی یکی از برجسته ترین تئوریسین های خود را از دست داد.

از آن زمان تاکنون هیچ یک از تئوریسین های جمهوری اسلامی نتوانسته اند موقعیت مطهری را در پروژه آشتی جویی بین اسلام و دنیای جدید به دست آورند و خلاء چهره هایی مانند او که منادی آشتی باشند را می توان یکی از ریشه های گرایش جمهوری اسلامی به سمت انزوای روز افزون داخلی و خارجی ارزیابی کرد.

جمهوری اسلامی نافی دموکراسی نیست!

در دوران سی و یک ساله استقرار جمهوری اسلامی بسیاری از باورهای بنیادی ایدئولوگهای این نظام کنار زده شده است و حکومت به ویژه در سالهای اخیر با آرمان های آزادی خواهانه سالهای تاسیس خود وداع کرده است.بازخوانی اندیشه های مطهری به عنوان یکی از ایدئولوگ های جمهوری اسلامی به خوبی نشان می دهد که جمهوری اسلامی تا چه حد از آرمان های بنیانگزارانش دور افتاده است. مطهری در تعریف خود از نظام جمهوری اسلامی این نظام را نظامی عنوان کرده بود که " شکل آن، انتخاب رییس حکومت از سوی عامه مردم برای مدت موقت، و محتوای آن هم اسلامی است. " او با این تعریف نتیجه می گرفت که اسلامی بودن این جمهوری به هیچوجه با حاکمیت ملی، و یا بطور کلی با دمکراسی منافات ندارد و هیچگاه اصول دمکراسی ایجاب نمی کند که بر یک جامعه ایدئولوژی و مکتبی حاکم نباشد.» او درباره مساله مناقشه برانگیز نقش روحانیون در جمهوری اسلامی نیز نظریه خاصی داشت که در تضاد کامل با نقش روحانیون کنونی جمهوری اسلامی قرار دارد.مطهری عقیده داشت که روحانیت نه باید به طور مجموعه و دستگاه روحانیت وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیون بیایند پست‌های دولتی را به جای دیگران اشغال کنند، بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومت‌ها و دولت‌ها است حفظ کند." مخالفت او با حکمرانی ولی فقیه نیز آشکار و بی پرده بود. مطهری می گفت:" تصور مردم از ولایت فقیه این نبوده و نیست که فقها حکومت کنند واداره مملکت را بدست گیرند... این مفهوم اختصاص به جهان تسنن دارد و در شیعه هیچ‌گاه چنین مفهومی وجود نداشته است."

بگذار مردم آزاد باشند و اشتباه کنند

دغدغه های مطهری برای آشتی اسلام و دموکراسی در نظام جمهوری اسلامی او را ناگزیر می ساخت که به نقش برخی مفاهیم کلیدی مانند آزادی و عدالت در این نظام توجه ویژه کند. به عقیده او "هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد و به عکس هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلوی آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می گیرد." او درباره خصلت نظام های ضد آزادی نیز می گفت که " اینگونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند....و در این کشورها، به دلیل وحشتی که از آسیب پذیر بودن ایدئولوژی رسمی وجود دارد، حتی رادیو ها طوری ساخته می شود که مردم نتوانند صدای کشورهای دیگر را بشنوند و در نتیجه یک بعدی و قالبی، آنچنان که زمامداران می خواهند، بار بیایند." مطهری در نهایت به مردم مژده آن را می داد که " در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشه ها خبر و اثر نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل تفکرات و اندیشه های اصیلشان را عرضه کنند."

در جمهوری اسلامی مورد انتظار مطهری، آزادی احزاب و آزادی انتخابات نیز به عنوان شاخصه های نظام های مدرن به رسمیت شناخته می شد چنان که وی عقیده داشت "هر حزبی اگر عقیده غیر اسلامی هم دارد، آزاد است.... احزاب و افراد در حدی که عقیده خودشان را صریحاً می گویند و با منطق خود به جنگ منطق ما می آیند، آنها را می پذیریم. اما اگر بخواهند در زیر لوای اسلام، افکار و عقاید خودشان را بگویند ما حق داریم که از اسلام خودمان دفاع کنیم و بگوییم که اسلام چنین چیزی را نمی گوید." درباره آزادی انتخابات نیز وی عقیده داشت که حاکمان نباید "به بهانه این که مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمی فهمند آزادی را از آنها بگیرند" چرا که در این صورت "این مردم تا ابد بی لیاقت باقی می مانند." از از این رو خطاب او به حاکمان جمهوری اسلامی این بود که "اگر واقعاً حسن نیت هم داشته باشید و واقعاً تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند، و فرض می کنیم واقعاً آن فرد شایسته تر است. اما اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل بکنید و بگویید شما نمی فهمید و باید حتما فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند." در منطق مطهری ملت "صد بار هم اگر اشتباه بکند باز باید آزاد باشد." چرا که در این منطق "اگر به مردم در مسائلی که باید در آنها فکر کنند از ترس این که مبادا اشتباه بکنند، به هر طریقی آزادی فکری ندهیم یا روحشان را بترسانیم که در فلان موضوع دینی و مذهبی مبادا فکر کنی که اگر فکر بکنی و یک وسوسه کوچک به ذهن تو بیایید، به سر در آتش جهنم فرو می روی، این مردم هرگز فکرشان در مسائل دینی رشد نمی کند و پیش نمی رود."

بدون عدالت انقلاب سقوط می کند

درک مطهری از جایگاه عدالت در جمهوری اسلامی نیز درکی همه جانبه بود،به این معنا که او عدالت را هم به معنی رفع تبعیض های طبقاتی در جامعه در نظر می گرفت و هم خواهان اعمال برخوردهای قضایی عادلانه حکومت با شهروندان بود.مطهری اعتقاد داشت که "ماهیت این انقلاب ماهیتی عدالت خواهانه بوده است و وظیفه حتمی همگی ما این است که به آزادی ها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم، زیرا اگر بنا شود حکومت جمهوری اسلامی، زمینه اختناق را به وجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد خورد." به باور او "در دولت اسلامی نباید به هیچ وجه ظلم و اجحافی به کسی بشود حتی اگر این فرد یک مجرم واجب القتل باشد.... از نظر منطق اسلام حتی اگر کسی هزاران نفر را کشته باشد و مجازات صد بار اعدام هم برای او کم باشد، باز هم حقوقی دارد که آنها باید رعایت شوند." او بر این اساس هشدار می داد که " اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد." در نظر او نکته مهم آن بود که باید "در این انقلاب اساس کار بر اخوت اسلامی بنا نهاده شود. یعنی آنچه را دیگران با خشونت و فشار تامین می کنند در این انقلاب باید با ملایمت و از روی میل و رضا و برادری انجام گیرد.

اگر مطهری زنده بود

نگاهی گذرا به اندیشه مرتضی مطهری درباره جمهوری اسلامی نشان می دهد که انتظارهای او از این نظام تا چد متفاوت از چیزی است که اکنون توسط حاکمان جمهوری اسلامی اعمال می شود. حکومت نه تنها آزادی احزاب و رسانه های غیراسلامی را به هیچ انگاشته بلکه احزاب و رسانه های اسلامی منتقد را نیز یکی یکی از صحنه خارج کرده است. برخوردهای خشونت بار با متهمان سیاسی به ویژه در سالهای اخیر نیز گواه دیگری است از این که وعده مطهری برای رعایت رافت و عدالت در جمهوری اسلامی چگونه توسط حکومت نقض شده است. انتخابات نیز به واسطه مکانیسم نظارت استصوابی شورای نگهبان و مهندسی آرا توسط نهادهای مجری و ناظر عملا به یک امر فرمایشی تبدیل شده و در ورای همه این ها ولی فقیه هم درست خلاف آن چه مطهری انتظار داشت اداره حکومت را در دست گرفته است.سوال این است که اگر مطهری امروز زنده بود و جمهوری اسلامی را در شکل کنونی اش مشاهده می کرد آیا باز در صف حامیان و مبلغان حکومت بود یا این که به یکی از رهبران جنبش مخالفان حکومت تبدیل می شد؟

*استنادهای به کار رفته در این گزارش برگرفته از دو کتاب مرتضی مطهری یعنی " پیرامون جمهوری اسلامی " و "درباره انقلاب اسلامی" است.

اختصاصی / اعتراض گسترده دانشجویان دانشگاه تهران به حضور بی سروصدای احمدی نژاد

اختصاصی / اعتراض گسترده دانشجویان دانشگاه تهران به حضور بی سروصدای احمدی نژاد
جرس: دانشجویان دانشگاه تهران ظهر امروز پس از آنکه از حضور بی سرو صدای احمدی نژاد در دانشگاه خود مطلع شدند، با اجتماع در مقابل محل سخنرانی به حضور وی به اعتراض پرداختند. بنا بر اخبار رسیده از دانشگاه تهران به جرس، صبح امروز محمود احمدی نژاد بدون اطلاع قبلی و تبلیغات به تالار ابن سینای دانشگاه تهران رفته و به مناسبت روز معلم به سخنرانی پرداخت.

دانشجویان که از این حضور بدون اطلاع و ناگهانی اطلاع یافتند نسبت به حضور احمدی نژاد معترض شده و با تشکیل تجمع بزرگی مقابل محل سخنرانی وی به اعتراض و سردادن شعار علیه وی و دولتش پرداختند.

به گزارش خبرنگار ما از تهران، این مراسم در تالار ابن سینای دانشگاه برگزار شد و حضور گارد ویژه نیروهای انتظامی بسیار چشمگیر بود.

نیروهای گارد اجازه ورود دانشجویان را به داخل سالن نمی دادند .

گفته می شود تنها دانشجویان بسیجی اجازه حضور در تالار را داشتند که با هماهنگی قبلی وارد سالن می شدند.

این دانشجویان که تعدادشان را صدها تن تخمین زده اند، سپس به سمت سردر دانشگاه تهران رفته و شعارهایی نظیر«دولت کودتا، نمی خواهیم، نمی خواهیم»، «نصرمن الله و فتح قریب، مرگ بر این دولت مردم فریب»، «احمدی حیا کن، دانشگاه رو رهاکن»،«مرگ بر دیکتاتور»، «یا حسین، میرحسین»،«موسوی زنده باد، کروبی پاینده باد» ؛»دیکتاتور بدونه به زودی سرنگونه » و... پرداختند.

حضور مسوولان و ماموران حراست دانشگاه در این بین قابل توجه بود به طوری که در اوایل تجمع آنها با اتومبیل های خود به میان تجمع دانشجویان رفته و سعی در پراکنده کردن آنها داشتند که موفق نشدند و دانشجویان دقایقی بعد دوباره شروع به تجمع کردند.

قابل ذکر است پس از انتخابات 22خرداد سال گذشته و اعتراضات فراوان مردم و دانشجویان به تقلب گسترده، احمدی نژاد به دانشگاه تهران نیامده بود و حضور بی سرو صدای وی در روزکارگر امسال نیز که با عجله نیز پایان یافت بسیار جالب توجه است.

برای دیدن عکسهای مربوط به این خبر اینجا کلیک کنید

برای دیدن ویدیو مربوط به این خبر اینجا کلیک کنید

کلاس های درس بدون معلم؛ آموزگاران آزادی در زندان

تاریخ انتشار: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۹, ساعت ۱:۲۹ قبل از ظهر
کلاس های درس بدون معلم؛ آموزگاران آزادی در زندان

ایران فروهر

جرس: امسال دانشجویان و دانش آموزان روز معلم را در حالی سپری می کنند که بسیاری از معلمین و اساتید درپشت میله های زندان یا تحت فشار بازجویان برای اعتراف به گناه های نکرده هستند. عده دیگری از اساتید و معلمان با احکام اخراج یا تعلیق از تدریس روبرو بوده و بدین ترتیب روز معلم سال 89 یک شگفتی غم انگیز به لحاظ شمار زیاد اساتید و آموزگاران زندانی است. بعد از اعلام نتیجه انتخابات تعداد زیادی از فرهنگیان، معلمان آموزش و پرورش و اساتید دانشگاه صرفا براساس يك توهم سیستم اطلاعاتی و امنیتی به جای حضور مداوم و پرشور در کلاسهای درس سر از زندان و بازداشتگاههای مخوف درآوردند. جرم آنها این بود که تنها به عنوان قشر فرهیخته جامعه پیشگام در اعتراضات مردمی شرکت کردند . در یک حرکت اعتراضی دیگر صد و بیست و پنج نفر از اساتید دانشگاه شریف به صورت دسته جمعی استعفا دادند. سپس عده ای از اساتید دانشگاه در اعتراض به کشتار و زخمی کردن دانشجویان در کوی این دانشگاه، دست به تحصن زدند.

دستگیری فله ای استادان دانشگاه

در پی این مخالفت ها در نتیجه انتخابات و انتقادات از دولت احمدی نژاد عده زیادی از اساتید دستگیر و روانه زندان شدند.حتی برخی از این افراد به مانند دکتر الستی، استاد علوم ارتباطات دانشگاه تهران مرکز به دلیل انتقاد از دولت در هنگام تدریس در سرکلاس توسط وزارت اطلاعات در همان کلاس درس دستگیر شدند و جلوی چشمان دانشجویان دستبند به دست از دانشکده به محل بازداشت هدایت شدند.

در همین راستا، محسن میردامادی، استاد حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و البرز و ایمانی از اساتید دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین تنها یک روز پس از انتخابات دستگیر شدند.به طوری که جزو اولین اساتید بازداشتی بعد از حوادث انتخابات محسوب می شوند.یک روز پس از این دستگیری ها عبدالله رمضانزاده، استاد حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بازداشت شد تا اسمش به اسامی استادان بازداشتی اضافه شود. اما در روز 27 خرداد دستگیری فله ای اساتید رقم خورد.سعید شیرکوند استاد اقتصاد، ایزدی و مجذوبی دانشیاران دانشکده مکانیک دانشگاه همدان، حسینعلی عرب عضو هيات علمی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، علی محدث مدیر رشته علوم کامپیوتر دانشکده ریاضی و علوم کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر، از جمله بازداشتی های این روز به شمار می آیند.اما در روزهای بعد خرداد سال پیش هم اساتید دیگری به زندان افتادند.از میان دستگیرشدگان می توان به علی اصغر خدایاری، استاد دانشگاه تهران و حسین رییسان و صفرعلی فضلی ، اساتید دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین و سعید لیلاز،استاد اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی اشاره کرد.دستگیریها در روزهای گرم سال تاجایی افزایش یافت که دیگر کسی از دستگیری فردی تعجب نمی کرد.

پیامدهای نامه اعتراض آمیز اساتید

به دنبال این دستگیری ها88 نفر از اساتید نیز نامه ای به آیت الله خامنه ای نوشتند و نسبت به بازداشت ها و برخوردها با دانشگاهیان اعتراض کردند.این اساتید در این نامه نوشتند که " چگونه است که به رغم تشویق دانشگاهیان اعم از دانشجویان، فعالان دانشجویی و استادان دانشگاه به حضور در صحنه های کشور در ماههای اخیر شاهد برخوردهای غیر معمول و غیرمتعارف با دانشگاهیان و محیط های علمی هستیم. "هر چند که توقع می رفت پس از این نامه نحوه برخورد تغییر پیدا کند اما پس از نگارش این نامه موج جدیدی از دستگیری و بازداشت امضا کنندگان این نامه آغاز شد. قربان بهزادیان نژاد استاد دانشگاه تربیت مدرس،علیرضا بهشتی عضو هیأت علمی دانشکدهٔ علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، فرشاد مومنی استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی،محمد صادق ربانی استاد بازنشسته دانشگاه تهران، جوانمردی استاد دانشگاه در رشته مکانیک، در تاریخ 7 دی دستگیر شدند و دکترعلی عرب مازاریزدی استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی که از قافله دستگیری ها جا مانده بود یک روز پس از این دستگیرها بازداشت شد.

اخراج اساتید بازداشت شده توسط فرهاد دانشجو

در پی این زندانها عده ای از اساتید ازحق تدریس در دانشگاه هم محروم شدند که عمده این افراد امضاکنندگان همین نامه بودند.البته حکم اخراج بیشتر اساتید توسط فرهاد دانشجو برادر وزیر علم که بر کرسی ریاست دانشگاه تربیت مدرس تکیه زده است امضاشد.

به طوری که پس از آزادی علیرضا بهشتی، به وی نامه ای ابلاغ شد که در آن عنوان شده بود که تا نتیجه رای دادگاه فعالیت وی در دانشگاه به حالت تعلیق در آمده است.قربان بهزادیان نژاد هم که ماههاست در بازداشت به سر می برد از تدریس میکروبیولوژی در دانشگاه باز مانده و دانشگاه در حکمی او را اخراج و حقوق وی را قطع کرده است. همچنین عباس کاظمی، استاد علوم ارتباطات دانشگاه تهران به دلیل شرکت در مراسم آیت الله منتظری از دانشگاه و تدریس محروم شد.

پاکسازی اساتید منتقد دولت از دانشگاهها

اما پروژه تنگ کردن عرصه اجتماعی برای افراد منتقد دولت از این مرز هم فراتر رفت. امسال پروژه پاکسازی دانشگاه از اساتید دگر اندیش با شدت بیشتری دنبال شد و عده دیگری از اساتید دانشگاه هم که مشی مخالف دولت داشتند از تدریس در کلاس های درس محروم شدند.

مرتضی مردیها، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی از این دست بود.او که یک بار از دانشکده حقوق و علوم سیاسی اخراج و به دانشکده ادبیات علامه طباطبایی منتقل شده بود این بار از طرف رییس دانشگاه علامه صدر شریعتی به کل ممنوع التدریس شد. صبا واصفی، استاد ادبیات دانشگاه شهیدبهشتی که فعالیت های حقوق بشری نیز داشت ، پس از تعطیلات بهاری در دانشکده با حکم اخراج خود روبرو شد.

سید علی اصغر بهشتي، پسر عمومی علیرضا بهشتی هم تنها به دلیل این نسبت خانوادگی با حکم کتبی از دانشگاه علم و صنعت از سمت خود در دانشگاه برکنار شد.محمد شهری از اساتید سابق دانشکده برق این دانشگاه هم که در پژوهشکده برق کار می کرد، به دلیل امضای نامه به آیت الله خامنه ای از سمت خود کنار زده شد. .

نگاه امنیتی به مسائل صنفی

در این میان پس ازحوادث پس از انتخابات حکومت به شدت مسائل صنفی معلمان را تحت الشعاع برخی مسائل امنیتی در کشور قرار داد. حلقه انتقاد از دولت و طرح خواست های معلمان تا جایی تنگ شد که حتي در نشريات پرداختن به مطلب مربوط به حوزه معلمي و صنفي با دشواري هايي مواجه گرديد.به طوری که ماههاست که معلمان زیادی در زندان به سر می برند و از کمترین حقوق یک زندانی یعنی ملاقات و تماس با خانواده خود بی بهره هستند. در میان این زندانیان می توان به هاشم خواستار، معلم زندانی اشاره کرد که از لحاظ جسمی هم در وضعیت نامناسبی به سر می برد.

احکام اعدام برای معلمان معترض

برخی دیگر ازمعلمان دربند نه تنها از امکانات اولیه یک زندانی بهره مند نیستند بلکه در آستانه مجازات بی رحمانه اعدام و احکام سنگین قرار دارند.

عبدالرضا قنبری، فرزاد کمانگر،رسول بداقی از جمله این زندانیان که در انتظاراجرای حکم اعدامند و عبدالله مومنی معلم به پنج سال حکم ناعادلانه محکوم شده است.

دستگیری معلمان در آستانه روز معلم

البته دولت دهم به این دستگیریها و بگیر و ببندها و صدور احکام سنگین اکتفا نکرده است.در آستانه روز معلم پنج نفر از فعالان صنفی معلمان به نام های باغانی، محمد بهشتی لنگرودی، علی نجفی ، محمد خانی و سعید جهان آرا را بازداشت كرد تا برای محدودیت طرح خواست های معلمان سنگ تمام بگذارد. آنچه مسلم است اینست که در روز معلم ، دولت به جای پاسخگويي به خواست های معلمان و حل مشکلات آنها به برخوردهاي قضايي و امنيتي با آنها روی آورده است.

روزگار سخت سینمای ایران

روزگار سخت سینمای ایران

سعید زندگانی

جرس: سینمای ایران روزگار خوشی را سپری نمی کند. بازیگران و فیلمسازان هم همانند اهالی موسیقی، پشت سر هم دق می کنند و می میرند که آخرین آنها نعمت حقیقی فیلمبردار برجسته و پیشکسوت سینمای ایران بود. به دنبال این مرگ و میرها بود که سایت "سینمای ما" تیتر زد "بهار نحس سینمای ایران پایان نمی گیرد"! این "بهار" را می توان "سالی" دانست که از خرداد آن تاکنون هنرمندان دارند تاوان پشتبانی نکردن از ریاست جمهوری احمدی نژاد و دولت او را پس می دهند!

شرایط سخت کارهنری بویژه در زمینه موسیقی و سینما بسیاری را خانه نشین کرده که "دق مرگی" هم می آورد. در همین شرایط جواد شمقدری معاونت سینمائی وزیر ارشاد دستور العملی صادر می کند که " از این تاریخ استفاده از هر واژه خارجی در نام فیلم ممنوع است"! پس فیلمهای با ارزشی چون "بایسیکل ران" و "بایکوت" و "کافه ترانزیت"و... را چه بنامیم؟ "تسویه حساب" تهمینه میلانی را با جرح و تعدیلهائی اجازه نمایش می دهند اما از اکران آن در مشهد و اردبیل جلوگیری به عمل می آورند، تهیه کننده هم نمی داند چرا؟ و نقد نویس بی نام و نشان اما دولت مداری بنام "پژمان کریمی" به خود اجازه می دهد تا در مورد فیلمسازی بزرگ چون داریوش مهرجوئی و فیلم "طهران، تهران" اوهرچه می خواهد بنویسد، چرا که " فیلمساز مدعی است که کشور مانند خانه ای است که سقفش در حال فرو ریختن است...باید از او پرسید آیا کشوری که بزرگترین قدرتها در مقابل آن توان قامت راست کردن ندارند، در حال تلاشی است؟"!

یقه گیری از فیلمهای هنری

مینا اکبری هنری نویس نام آشنای روزنامه های تعطیل شده، در سایت "سینمای ما" می نویسد: "مجموعه سينماي ايران ( از مسئولان تا تهيه‌كنندگان) به شكل بي‌رحمانه‌اي هرگونه تفاوت را سركوب و در مقابل، ولنگاري و باري به هر‌جهتي و بي مسئوليتي اجتماعي را با تعريف بي‌مسماي حرفه‌اي‌گري ترويج مي‌كنند. گذرگاه اكران به گردنه يقه‌گيري فيلم‌‌هاي هنري مبدل شده است. انگار نه انگار كه نسل جوان امروز براي توليد انديشه فرهنگي درآينده كشور نيازمند فضا و تجربه است. از نمايش فيلم فرهنگي خارجي كه زماني جايگزين سينماي روز جهان شده بود، خبري كه نيست. فيلم‌هاي فرهنگي ايراني همه آنچنان در چنبره نگرش‌هاي سياسي و اقتصادي روزمره دست‌وپا مي‌زنند كه انگار تقدير محتوم ساختن فيلم متفاوت چيزي جز اين نبايد باشد. دروازه نمايش عمومي يكسره به سوي نمايش فيلم‌هائي باز شده كه زماني در همين شهر جايگاهي بهتر از سينما‌هاي درجه سه لاله‌زار نداشتند. وقتي فضاي عمومي نمايش را از فرهنگ تهي‌‌مي‌كنيم راهي جز راه قاچاق باز نمي‌ماند. وقتي همه چيز را با سياست گره و با اقتصاد توجيه مي‌‌كنيم ديگر چه جائي براي ادعاي فرهنگ‌سازی؟"

اکبری که قبلا چندین بار گرفتار بگیر و ببند بوده، آشکارتر از این نمی تواند بنویسد. نمی تواند از فیلمسازانی چون محمد نوری زاد و جعفر پناهی بگوید که هنوز هم زندانی هستند. اما سایت "تابناک" نزدیک به محسن رضائی که معلوم نیست به چه دلیل یقه پناهی را رها نمی کند؟ حالا می تواند به او اتهام ارتباط با بیگانان و اقدام علیه امنیت ملی از طریق ساخت فیلمی با موضوع شکنجه و تجاوز به زندانیان در بازداشتگاههای ایران هم بزند. می توان فهمید منظور از "ارتباط با بیگانگان" همان شال سبزی است که پناهی و دیگر اعضای غیر ایرانی هیئت داوران به پشتیبانی از جنبش سبز مردم ایران در جشنواره سینمائی "لوکارنو" به گردن آویختند و "بازداشتگاههای ایران" همان زندان کهریزک است که ماجرائی عالمگیر داشت و دیگر نباید نامش را گفت و نوشت!

افشاگری علیه جعفر پناهی

به نوشته تابناک یکی از همکاران پناهی که "نخواست نامش فاش شود و ظاهرا پس از اثبات بی گناهی آزاد شده"، قاش ساخته که "سناریو و داستان این فیلم روایت زندگی خانواده چهار نفره ای بود که درگیر اتفاقات بعد از انتخابات می شوند و فرزند خانواده مورد تجاوز در بازداشتگاه قرار می گیرد. پناهی قصد داشت شکنجه و تجاوز را در بازداشتگاه های ایران برجسته کند...آن ها در قالب گروهی 18 نفره حدود دو هفته مشغول فیلم برداری در لوکیشنی واقع در منزل شخصی پناهی بودند و حدود نیمی از فیلم را فیلم برداری کردند که همگی عوامل سر صحنه بازداشت و بعد از چند روز همه عوامل به جز آقای پناهی با قرار وثیقه تا برگزاری دادگاه آزاد شدند."

تابناک در این گزارش حتی پناهی "فیلمساز" را قبل از انتخابات ریاست جمهوری هم در ارتباط با بیگانگان قلمداد می کند و می نویسد: "اواسط اسفند گذشته، نشریه صبح صادق {وابسته به سپاه} فاش کرد پناهی و تیم همراه وی با ادعای پارتی و مهمانی مشغول تهیه فیلم علیه نظام بوده اند، اما با هوشیاری نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، ماجرا لو رفته و متهمان بازداشت شده اند.طبق این گزارش خانه پناهی از مدت ها قبل از انتخابات و به ویژه پس از حوادث بعد از انتخابات به محل تهیه فیلم علیه نظام - با هماهنگی بیگانگان تبدیل شده بود. قرار بود فیلم مذکور پس از آماده شدن به خارج کشور فرستاده و پخش شود."

دعوائی که ختم به خیر شد

اما در گردونه خبرهای ناگوار، خبر خوب این بود که دعوای کانون کارگردانان سینمای ایران با اقدام بموقع اعضای با سابقه آن ختم به خیر شد. ماجرا از آنجا آغاز گشت که شورای مرکزی این کانون در جلسه ای "علیرضا رئیسیان" رئیس شورا را از ریاست برکنار کرد. ابوالحسن داوری رئیس مجمع فیلمسازان این کار را "اقدامی ناجوانمردانه" خواند. با این اظهار نظر، چند تن از فیلمسازان عضو شورا از جمله همایون اسعدیان، مازیار میری، کامران قدکچیان، عبدالحسین برزیده و سامان مقدم در اعتراض به سخنان داوری از عضویت در مجمع فیلمسازان استعفا دادند. علیرضا رئیسیان هم آمد و در مجمع عمومی کانون کارگردانان بیانیه ای خواند و گفت: "در زمانه ای که دسیسه و نیرنگ همه جای خانه را فرا گرفته، بنده دیگر کارآئی نخواهم داشت...آیا پاداش آنهمه خدمت، خیانت بود؟"

اما شورای مرکزی کانون نه تنها در مقام پاسخ به این سخنان تند بر نیامد، بلکه همه اعضای آن تصمیم گرفتند در انتخابات جدید نامزد نشوند و جای خود را به دیگران بدهند. همین اقدام سنجیده و دموکراتیک، مانند آبی خنک، آتش خشم هردو طرف دعوا را خاموش کرد تا جائی که ابوالحسن داوری به نوعی حرفهایش را تعدیل کرد و تیمی جدید هدایت کانون کارگردانان سینمای ایران را بر عهده گرفت: سیروس الوند (رئیس) – کامبوزیا پرتوی (نایب رئیس) – پوران درخشنده (دبیر) – اصغر هاشمی – علی ژکان – مهدی کرم پور – خسرو معصومی – محمدرضا اعلامی و علیرضا امینی.

فیلم "طهران – تهران" که نگاهی است به پایتخت ایران از گذشته تا امروز، در دو بخش (اپیزود) ساخته شده که بخش اول را داریوش مهرجوئی و بخش دوم را مهدی کرم پور ساخته است. او که قبل از این انتخابات نماینده کارگردانان در شورای صنفی نمایش و رئیس این شورا بود، در نامه ای که می شود آنرا "استعفانامه" هم تلقی کرد، ماجرا را اینگونه خلاصه کرده بود: "عوامل بیرونی، اغراض شخصی، حسادتها و در خوشبینانه ترین شکل بی تدبیری، رخت چرکمان را آویزان دیوار همسایه کرد"!

تسلط كامل مافيا بر وزارت نفت

تسلط كامل مافيا بر وزارت نفت

نيما رويين تن

جرس:هفته گذشته قلعه باني مدير عامل پيشين سازمان گسترش وسايپا به مدير عاملي مهم ترين شركت دولتي ايران يعني شركت ملي نفت رسيد.وي در دولت نهم رقابت نفس گيري با بذر پاش در سايپا وبعد ازآن در سازمان گسترش داشت .به طوري كه يكبار مجبور شد جاي خود در سايپا را به او واگذار كند وبه سازمان گسترش برود.همزمان با اين نقل وانتقال سايت بازتاب گزارش داد كه قلعه باني از نيروهاي حلقه مشايي است وبا جا به جا شدنش نيز وزير اطلاعات وقت يعني محسني اژه اي به دلايل فساد گسترده مالي مخالفت كرده است وسايت الف هم به خاطر درج مشروح سخنان اژه اي در اين خصوص به شعبه 1183 دادگاه كاركنان دولت احضار شد.گرفتن پست جديد قلعه باني در هفته گذشته نيز خبر ساز گردید ونادران معترض اين موضوع شد.

هشدار نادران:تسلط مشايي بر نفت

نادران در نوشته اي به اين موضوع اينگونه اشاره كرد: از آقای احمدی نژاد انتظار می‌رفت که براساس تجارب دولت نهم و شعارهایی که در مبارزه با مفسدین اقتصادی و پاکدستی مسئولین داده است، در حلقه اول مدیریتی خود تجدیدنظر نماید و نقائص و کاستی های دولت نهم را مرتفع و دغدغه های مدافعان خود- بخصوص حزب الهی‌ها- را بر طرف نماید. متاسفانه این اتفاق نیافتاد بلکه جهت‌گیری‌ها عکس مطالبات اجتماعی و توقعات عمومی شکل گرفت: از یک سو حذف عناصر خدومی چون لنکرانی، فتاح، محسنی اژه‌ای، صفار هرندی، جهرمی ... و از سوی دیگر اضافه کردن افرادی که شخصیت نامناسب و منفی آنان بین اکثریت مردم بویژه نخبگان کشور شهره شهر شده است.

وي در ادامه مي نويسد:چند روز پیش وزیر نفت طی حکمی آقای قلعه‌بانی را به مدیر عاملی شرکت ملی نفت ایران منصوب نمود. پیش از این نیز وقتی آقای قلعه‌بانی در شرف انتصاب ریاست سازمان گسترش و نوسازی صنایع قرار گرفت اسنادی از رفتار شبهه برانگیز مالی ایشان در سایت الف منتشر شد و مشارالیه علیه الف به عنوان مفتری شکایت کرد ولی شکایت به جایی نرسید و مسئول سایت در انتشار این اسناد از اتهام وارده تبرئه گردید. بنده نیز در کمیسیون صنایع و معادن مجلس هفتم به وزیر محترم صنایع و معادن گفتم اگر می‌خواهید از حزب... عنصری را بکار بگیرید چرا سراغ افراد دست سوم می‌روید؟ چرا همان آقای... را نگه نمی‌دارید؟ شاید راز این قصه که تاکنون از افکار عمومی مخفی مانده است از مصاحبه با فعالان اقتصادی و صنعتی مرتبط با حوزه خودروسازی کشور و نقش آقای قلعه بانی در آرایش سیاسی کشور آشکار شود. آن روز تصور من این بود که آقای وزیر صنایع براساس استراتژی موازنه مثبت و برای تداوم مدیریت خود دست به چنین اقدامی زده است. امروز محرز شده است که سطح تصمیم‌گیری فراتر از وزرا است. بد نیست بدانیم که اختیارات مالی مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران با هیچ شرکت دولتی و غیر دولتی در کشور قابل مقایسه نیست..

ودر پايان مي نويسد:بر این اساس بر خود واجب دیدم دل مشغولی و نگرانی‌های عمیق خود را از این عزل و نصب‌ها ابراز و به آقای احمدی نژاد عرض کنم: وقتی شما از لنکرانی و فتاح و اژه‌ای و... به افرادی چون مشایی ، رحیمی، مرتضوی، قلعه‌بانی و... می‌‌رسید در تغییرات مدیریتی آینده (که براساس پیشینه به زودی به وقوع خواهد پیوست) به کجا خواهید رسید؟ و ناچارم از سر درد بگوییم: آقای احمدی نژاد به کجا چنین شتابان؟!

سمنان وآغاز شايعات

پيش از آن در آبان 88 موضوع جا به جايي قلعه باني از سازمان گسترش به كشمكش محرابيان وزير صنايع كه خواهان عزل او بود ومشايي رييس دفتر رييس دولت بدل شده بود . آغاز شایعات برای تغییر قلعه باني رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع و معادن وقت همزمان با سفر احمدی‌نژاد به سمنان استارت خورد، زمانی که احمدی‌نژاد در پاسخ به اعتراض مردم سمنان در مواجهه با مشکلات شهرک‌های صنعتی از سوار شدن محرابیان در هلی‌کوپتر خودداری کرد و از وی خواست تا زمانی که وضعیت صنعت در سمنان را درست نکرده است سمنان را ترک نکند. این اعتراض رييس دولت از سوي وزير به قلعه باني منتقل شد وگریبان وی را گرفت تا محرابیان بتواند تأخیر یک‌ساله در انتصاب معاون خود در سازمان شهرک‌های صنعتی را به دامن قلعه‌بانی بیندازد ونهايت براي تغيير او اقدام كرد. همزمان با عزل قلعه باني از سازمان گسترش سایت خبري «فردا» در تاریخ 27 آبان سال گذشته از رایزنی ها برای نفتی شدن قلعه بانی خبر داده و نوشته بود؛" برکناری قلعه‌بانی از ایدرو و خروج وی از وزارت صنایع درحالی است که وی در دوران سه‌ رئیس‌جمهور مختلف یعنی هاشمی، خاتمی و احمدی‌نژاد از مدیران ارشد این وزارتخانه بوه است. وی از مدیران نزدیک به جریان کارگزاران سازندگی و شخصیت‌هایی چون رضا ویسه است. تداوم حضور وی در رأس ایدرو، علی‌رغم مخالفت محرابیان به دلیل حمایت‌های جدی اسفندیار رحیم مشایی مشاور رئیس‌جمهور و مرد مورد وثوق احمدی‌نژاد بوده است. علت قبول برکناری قلعه‌بانی از ایدرو نیز به جلسه چند روز پیش رئیس دفتر رئیس‌جمهور با میرکاظمی وزیر نفت برمی‌گردد. در این جلسه میرکاظمی پذیرفته است که از قلعه‌بانی در شرکت نفت و گاز پارس استفاده کند.

اما در این میان پاسخ وزارت نفت به خبر یاد شده در تاریخ 30 آبان 88 جالب توجه بود که با شدت هر چه تمامتر بر "شایسته سالاری" در وزارت خانه خود تاکید و خبر قلعه بانی به وزارت نفت می رود را تکذیب کرد.در بخشی از جوابیه رئیس امور فرهنگی و ارتباطات وزارت نفت به خبر مذکور آمده بود"خبر آن سایت در خصوص حضور احمد قلعه بانی رئیس سابق سازمان گسترش و نوسازی صنایع در شرکت نفت و گاز پارس (وزارت نفت) به هیچ عنوان صحت ندارد و به شدت تکذیب می شود. متاسفانه تهیه کننده آن مطلب در اثبات خبر خود مستندات کذبی را ارائه کرده است و این در حالی است که هر گونه انتصاب در وزارت نفت بر اساس شایسته سالاری و با نظر شخص وزیر محترم نفت انجام می شود. وزارت نفتي كه چند ماه پيش پست گرفتن قلعه باني را مغاير با شايسته سالاري ميدانست اكنون به او پست وجايگاه رفيعي ميدهد .اين آشكارا نشان از آن دارد كه وزير نفت كمترين اختيارات را در وزارتخانه خود دارد.

هزار متر زمين براي پاركينگ مديران

مديري كه توسط نادران اصولگرا ومحسني اژه اي به فساد محكوم مي شود به راحتي مدير عامل مهم ترين وبزرگترين شركت دولتي ايران مي شود.از سوي ديگر نادران چند ي پيش بر اساس مستندات قضايي خبر داده بود كه رحيمي معاون اول رييس دولت ،رييس باند وحلقه مافيايي خيابان فاطمي است كه بنا بر گزارش جرس اين موضوع از سوي رهبر ايران مسکوت ماندد .جالب انیكه رحيمي رياست كار گروه نفت در دولت را نيز از رييس دولت دريافت مي كند و وزير نفت در توجيه اين موضوع مي گويد كه به خاطر تقويت اين كار گروه رياست آن به رحيمي واگذار شده است.اين همه در حالي است كه دولت احمدي نژاد با شعار مبارزه با مافياي نفتي به روي كار آمد ولي اكنون با تسلط مشايي ورحيمي (كساني كه خود اصولگرايان به آنها معترض هستند)بر وزارت نفت ،مافيا در كشور كاملا بر صنعت نفت مسلط مي شود.به موازات اين جابه جايي ها توليد نفت ايران هر سال 300هزار بشكه افت توليد دارد وهم اكنون در حد 500/3ميليون بشكه در روز است، در حالي كه ابتداي دولت احمدي نژاد 300/4 ميليون بشكه بود.وضع كاركنان عملياتي اين صنعت نيز بسيار اسفبار گزارش مي شود كه عموما با حقوق هاي 500تا 600هزار توماني در مناطق جنوب دور از خانواده مشغول به كارند .در حالي در يك نمونه ساده، شركت فلات قاره در پارك وي تهران، هزار متر زمين براي پاركينگ مديران خود در گرانترين نقطه تهران به قيمت متري 3ميليون تومان خريداري مي كند ،تنها براي پاركينگ مديران .اين نمونه اي از مبارزه با مافيايي نفتي در دولتي است كه چهره هاي اصلي اش ،خود متهم به رييس مافيا بودن هستند.