نیلوفر زارع
قدرت وی در تبیین ایدئولوژی جمهوری اسلامی بدان حد بود که بنیانگزار انقلاب او را به سمت رییس شورای انقلاب منصوب کرد.مطهری در تحلیل هایش پیرامون مسایل کلیدی نظام در حال تکوین جمهوری اسلامی مانند عدالت،آزادی،دموکراسی و پاسخگویی حاکمان می کوشید بیشترین سازواری را میان اسلام و شیوه حکومت داری در دنیای جدید ایجاد کند. او جمهوری اسلامی را نظامی آزاد می خواست که در آن آزادی رسانه ها و احزاب وجود داشته باشد،انتخابات آزاد باشد،حاکمان به مردم پاسخگو باشند،از خشونت خبری نباشد، ،عدالت میان اقشار جامعه برقرار باشد، گردش نخبگان وجود داشته باشد و فقها اداره امور مملکت را به دست نگیرند با این حال منطق مطلق انگارانه حاکم بر دوران انقلابی گری، پروژه آشتی جویانه او را نیمه کار گذاشت و با ضرب گلوله یکی از تروریست های گروه فرقان در نیمه شب 12 اردیبهشت سال 1358 جمهوری اسلامی یکی از برجسته ترین تئوریسین های خود را از دست داد.
از آن زمان تاکنون هیچ یک از تئوریسین های جمهوری اسلامی نتوانسته اند موقعیت مطهری را در پروژه آشتی جویی بین اسلام و دنیای جدید به دست آورند و خلاء چهره هایی مانند او که منادی آشتی باشند را می توان یکی از ریشه های گرایش جمهوری اسلامی به سمت انزوای روز افزون داخلی و خارجی ارزیابی کرد.
جمهوری اسلامی نافی دموکراسی نیست!
در دوران سی و یک ساله استقرار جمهوری اسلامی بسیاری از باورهای بنیادی ایدئولوگهای این نظام کنار زده شده است و حکومت به ویژه در سالهای اخیر با آرمان های آزادی خواهانه سالهای تاسیس خود وداع کرده است.بازخوانی اندیشه های مطهری به عنوان یکی از ایدئولوگ های جمهوری اسلامی به خوبی نشان می دهد که جمهوری اسلامی تا چه حد از آرمان های بنیانگزارانش دور افتاده است. مطهری در تعریف خود از نظام جمهوری اسلامی این نظام را نظامی عنوان کرده بود که " شکل آن، انتخاب رییس حکومت از سوی عامه مردم برای مدت موقت، و محتوای آن هم اسلامی است. " او با این تعریف نتیجه می گرفت که اسلامی بودن این جمهوری به هیچوجه با حاکمیت ملی، و یا بطور کلی با دمکراسی منافات ندارد و هیچگاه اصول دمکراسی ایجاب نمی کند که بر یک جامعه ایدئولوژی و مکتبی حاکم نباشد.» او درباره مساله مناقشه برانگیز نقش روحانیون در جمهوری اسلامی نیز نظریه خاصی داشت که در تضاد کامل با نقش روحانیون کنونی جمهوری اسلامی قرار دارد.مطهری عقیده داشت که روحانیت نه باید به طور مجموعه و دستگاه روحانیت وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیون بیایند پستهای دولتی را به جای دیگران اشغال کنند، بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومتها و دولتها است حفظ کند." مخالفت او با حکمرانی ولی فقیه نیز آشکار و بی پرده بود. مطهری می گفت:" تصور مردم از ولایت فقیه این نبوده و نیست که فقها حکومت کنند واداره مملکت را بدست گیرند... این مفهوم اختصاص به جهان تسنن دارد و در شیعه هیچگاه چنین مفهومی وجود نداشته است."
بگذار مردم آزاد باشند و اشتباه کنند
دغدغه های مطهری برای آشتی اسلام و دموکراسی در نظام جمهوری اسلامی او را ناگزیر می ساخت که به نقش برخی مفاهیم کلیدی مانند آزادی و عدالت در این نظام توجه ویژه کند. به عقیده او "هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد و به عکس هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلوی آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می گیرد." او درباره خصلت نظام های ضد آزادی نیز می گفت که " اینگونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند....و در این کشورها، به دلیل وحشتی که از آسیب پذیر بودن ایدئولوژی رسمی وجود دارد، حتی رادیو ها طوری ساخته می شود که مردم نتوانند صدای کشورهای دیگر را بشنوند و در نتیجه یک بعدی و قالبی، آنچنان که زمامداران می خواهند، بار بیایند." مطهری در نهایت به مردم مژده آن را می داد که " در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشه ها خبر و اثر نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل تفکرات و اندیشه های اصیلشان را عرضه کنند."
در جمهوری اسلامی مورد انتظار مطهری، آزادی احزاب و آزادی انتخابات نیز به عنوان شاخصه های نظام های مدرن به رسمیت شناخته می شد چنان که وی عقیده داشت "هر حزبی اگر عقیده غیر اسلامی هم دارد، آزاد است.... احزاب و افراد در حدی که عقیده خودشان را صریحاً می گویند و با منطق خود به جنگ منطق ما می آیند، آنها را می پذیریم. اما اگر بخواهند در زیر لوای اسلام، افکار و عقاید خودشان را بگویند ما حق داریم که از اسلام خودمان دفاع کنیم و بگوییم که اسلام چنین چیزی را نمی گوید." درباره آزادی انتخابات نیز وی عقیده داشت که حاکمان نباید "به بهانه این که مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمی فهمند آزادی را از آنها بگیرند" چرا که در این صورت "این مردم تا ابد بی لیاقت باقی می مانند." از از این رو خطاب او به حاکمان جمهوری اسلامی این بود که "اگر واقعاً حسن نیت هم داشته باشید و واقعاً تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند، و فرض می کنیم واقعاً آن فرد شایسته تر است. اما اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل بکنید و بگویید شما نمی فهمید و باید حتما فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند." در منطق مطهری ملت "صد بار هم اگر اشتباه بکند باز باید آزاد باشد." چرا که در این منطق "اگر به مردم در مسائلی که باید در آنها فکر کنند از ترس این که مبادا اشتباه بکنند، به هر طریقی آزادی فکری ندهیم یا روحشان را بترسانیم که در فلان موضوع دینی و مذهبی مبادا فکر کنی که اگر فکر بکنی و یک وسوسه کوچک به ذهن تو بیایید، به سر در آتش جهنم فرو می روی، این مردم هرگز فکرشان در مسائل دینی رشد نمی کند و پیش نمی رود."
بدون عدالت انقلاب سقوط می کند
درک مطهری از جایگاه عدالت در جمهوری اسلامی نیز درکی همه جانبه بود،به این معنا که او عدالت را هم به معنی رفع تبعیض های طبقاتی در جامعه در نظر می گرفت و هم خواهان اعمال برخوردهای قضایی عادلانه حکومت با شهروندان بود.مطهری اعتقاد داشت که "ماهیت این انقلاب ماهیتی عدالت خواهانه بوده است و وظیفه حتمی همگی ما این است که به آزادی ها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم، زیرا اگر بنا شود حکومت جمهوری اسلامی، زمینه اختناق را به وجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد خورد." به باور او "در دولت اسلامی نباید به هیچ وجه ظلم و اجحافی به کسی بشود حتی اگر این فرد یک مجرم واجب القتل باشد.... از نظر منطق اسلام حتی اگر کسی هزاران نفر را کشته باشد و مجازات صد بار اعدام هم برای او کم باشد، باز هم حقوقی دارد که آنها باید رعایت شوند." او بر این اساس هشدار می داد که " اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد." در نظر او نکته مهم آن بود که باید "در این انقلاب اساس کار بر اخوت اسلامی بنا نهاده شود. یعنی آنچه را دیگران با خشونت و فشار تامین می کنند در این انقلاب باید با ملایمت و از روی میل و رضا و برادری انجام گیرد.
اگر مطهری زنده بود
نگاهی گذرا به اندیشه مرتضی مطهری درباره جمهوری اسلامی نشان می دهد که انتظارهای او از این نظام تا چد متفاوت از چیزی است که اکنون توسط حاکمان جمهوری اسلامی اعمال می شود. حکومت نه تنها آزادی احزاب و رسانه های غیراسلامی را به هیچ انگاشته بلکه احزاب و رسانه های اسلامی منتقد را نیز یکی یکی از صحنه خارج کرده است. برخوردهای خشونت بار با متهمان سیاسی به ویژه در سالهای اخیر نیز گواه دیگری است از این که وعده مطهری برای رعایت رافت و عدالت در جمهوری اسلامی چگونه توسط حکومت نقض شده است. انتخابات نیز به واسطه مکانیسم نظارت استصوابی شورای نگهبان و مهندسی آرا توسط نهادهای مجری و ناظر عملا به یک امر فرمایشی تبدیل شده و در ورای همه این ها ولی فقیه هم درست خلاف آن چه مطهری انتظار داشت اداره حکومت را در دست گرفته است.سوال این است که اگر مطهری امروز زنده بود و جمهوری اسلامی را در شکل کنونی اش مشاهده می کرد آیا باز در صف حامیان و مبلغان حکومت بود یا این که به یکی از رهبران جنبش مخالفان حکومت تبدیل می شد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر