۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

لاریجانی ها؛ برادرانی از جنس فرصت و قدرت

لاریجانی ها؛ برادرانی از جنس فرصت و قدرت

حمید تکاپو

شبکه جنبش راه سبز(جرس): نام برادران لاریجانی- یعنی پنج برادری که به واسطۀ موقعیت شناسیِ، به جایگاههای قدرت و پست های حساسی در جمهوری اسلامی دست یافته اند- شاید جزء اولین نامها در تبارشناسی خانواده های قدرت و سیاست در ابران سی سال اخیر باشد. پنج برادر اصولگرا که به واسطۀ فرصت، جنس مرغوب در بازارقدرت را به خوبی شناخته و از آن خود کرده اند؛ اما معروفترین آنهامعتقد است "فرزندان حوزه و مرجعیت هستند که بر حسب اتفاق وارد کار اجرایی شده و گمراه شده‌اند."

در غالب انقلاب ها، بعد از طی چندین دوره خانواده هایی قدافراشته در قامت یک حزب وهمچنین یک گام فراتر، نهادهایی روبروی جنبش اصلاحات قرار می گیرند که وظیفه دارند محافظه کاران را از خطر جنبش اصلاحات و اصلاح طلبان نجات داده و چهار اصل مقدس آیین محافظه کاری (حکومت خویشاوندی- نگاه سنتی به دین رسمی- تقدیس مالکیت و نظم استبدادی) را پاسداری و تثبیت کنند. شاید حضور برادران لاریجانی در ارکان قدرت ایران، با این سخنان مارکس در هجدهم برومر بی ارتباط نباشد.

اعضای خانوادۀ لاریجانی (علی، صادق، محمدجواد، باقر و فاضل)، غالبا درتصدی پست‌های حساس در جمهوری اسلامی، نه راهِ «انتخاب» بلکه طریق «انتصاب» و نزدیکی به راس هرم و نهادهای فراقانونی را به آرامی پیموده اند؛ چرا که هم اکنون محمد جواد بزرگترین برادر(مرد دیپلماسی نظام) معاونت دستگاه قضائی، صادق ریاست قوه قضائیه، علی ریاست قوۀ مقننه، باقر ریاست بزرگترین دانشگاه پزشکی کشور(دانشگاه تهران) و پنجمین برادر یعنی فاضل که دیپلماتی آرام در کانادا بود، عضویت شوراهای استراتژیک مراکز علمی را دارا می باشند.

تبارشناسی برادران قدرت – ریشه در مازندران، متولد عراق، ساکن قم، قدرت در تهران

علی لاریجانی (سومین پسر این خاندان) در جائی ادعا کرده بود که "ما فرزندان حوزه و مرجعیت هستیم که بر حسب اتفاق وارد کار اجرایی شده و گمراه شده‌ایم."


اصلیت لاریجانی‌ها به روستای «پردمه» از توابع لاریجان در۷۰ کیلومتری آمل (مازندران) برمی‌گردد و پدرشان - مرحوم آیت‌الله العظمی میرزاهاشم آملی- نیز از روحانیون سرشناس حوزه و از شاگردان میرزای نائینی بود و روحانیونی چون ناصر مکارم شیرازی، عبدالله جوادی‌آملی، حسن حسن‌زاده‌آملی، محمدی‌گیلانی، مرتضی مفتح، مصطفی محقق‌داماد و محمد یزدی را نیز به شاگردی پذیرفته و تربیت کرده بود.

لاریجانیِ پدر، در سال ۱۳۱۱ به واسطۀ مشکلاتی که حکومت وقت برای برخی روحانیون ایجاد کرد، به نجف (عراق) مهاجرت نمود و سه دهه در آن شهر زندگی کرد و به همین دلیل تمامی ‏فرزندان وی متولد نجف هستند. مادر لاریجانی ها نیز دختر یکی ازمجتهدین معروف بهشهر مازندران (آیت الله سیدمحسن اشرفی) بود.

‏خانوادۀ «آملی» بعدها نام خود را به «اردشیر لاریجانی» تغییر دادند.

لاریجانی ها بعد از سی سال که به ایران بازگشتند، این بار شهر قم را محل سکونت قرار دادند که زندگی در همین دو شهر سبب گردید تا پنج برادر مذکور در کنار تحصیلات دانشگاهی، به تحصیلات حوزوی نیز بپردازند. (البته باقر و فاضل فقط مقطع مقدماتی حوزه را گذراندند.)


اگر در جائی گفته بودند لاریجانی‌ها همچون خمینی‌ها، داماد خانواده‌های مشهور روحانی شده اند، به بیراهه نرفته بودند؛ چرا که بعد از پدر خانواده که با دختر آیت‌الله اشرفی ازدواج کرد، علی با دختر استاد مرتضی مطهری، صادق با دختر آیت‌الله العظمی وحید خراسانی و باقر نیز با دختر آیت‌الله حسن‌زاده آملی وصلت نمود. تنها دختر خانواده نیز با شاگرد پدر خود(مصطفی محقق داماد)ازدواج کردکه وی نیز سالها عضوشورای عالی قضایی و رییس سازمان بازرسی کل کشور بود.

احمد توکلی، پسرخالۀ برادران لاریجانی نیز، از اصولگرایان حرفه ای مطرح می باشد.

مروری بر زندگی سیاسی لاریجانی ها

اولین برادر؛ استراتژیست اصولگرا و مرد پنهان دیپلماسی جمهوری اسلامی

محمدجواد اردشیر لاریجانی متولد ۱۳۳۰، بزرگترین پسر خانواده لاریجانی و شاید جنجالی‌ترین عضو آن خانواده می باشد. وی بسیارعلاقه مند است "مرد پشت پردۀ استراتژی و سیاست" نامیده شود. محمدجواد در سنین جوانی همزمان با فارغ التحصیلی از حوزه علمیه، در رشته برق از دانشگاه صنعتی شریف مهندسی اخذ کرد و چندی نیز در برکلی کالیفرنیا درمقطع دکترا تحصیل نمود. او بعد از پیروزی انقلاب به آرامی وارد ایران شد ولی به سرعت وارد مناسبات قدرت گردید.

جواد در زمان نخست وزیری میرحسین موسوی،معاون بین الملل وزارت خارجه بود و در کنار علی اکبر ولایتی، دیپلماسی جمهوری اسلامی را راهبرد می کرد. او بدلیل بروز اختلاف با ولایتی، از آن وزارتخانه بیرون رفت و مرد پشت صحنه استراتژی نام گرفت. (بعدها مشخص شد که وی ۸ ماه بعد از پذیرش قطعنامه آتش بس با عراق، توسط وزارت اطلاعات از وزارت خارجه برکنار شده وعلت اختلاف وی با وزیر خارجۀ وقت نیز، مذاکرات خصوصی و بدون هماهنگیِ وی با دیپلماتهای خارجی بوده است.)

از رویدادهای برجستۀ آن زمان، سفر دی ماه ۱۳۶۷ وی به مسکو و همراهی با آیت‌الله جوادی‌آملی - که اتفاقا از شاگردان پدر لاریجانی بود- جهت تحویل نامۀ آیت الله خمینی به میخائیل گورباچف (آخرین رئیس جمهور شوروی سابق) بود.

وی در دوره های دوم و چهارم و پنجم مجلس، نماینده بود و سپس از قوه مقننه به قوه قضائیه نقل مکان کرد .

لاری گیت؛ ناکامی در آرزوی کیسینجر شدن

در جریان رقابت های انتخاباتی خرداد ۷۶ ، مجمد جواد لاریجانی که از محافظه کاران حامی ناطق نوری (رقیب محمد خاتمی) و در مجلس پنجم ریاست مرکز پژوهش های مجلس را بر عهده داشت، طی سفری به لندن وملاقاتی محرمانه با نیک براون (مدیر کل وقت وزارت خارجه انگلیس)، خود را لیبرال و مخالف گروگان گیری و اشغال سفارت آمریکا و حتی فتوای قتل سلمان رشدی معرفی کرد و خاطرنشان ساخت "پیروزی جناح راست درانتخابات می تواند منافع انگلیس و غرب را تامین نماید." لاریجانی در آن دیدار جنجالی، تصویری رادیکال و خشن از حامیان خاتمی ارائه کرد تا انگلیس به حمایت از جناح راست برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ تشویق شود.

محمدجواد تلاش داشت هنری کیسینجر(استراتژیست معروف) جمهوری اسلامی شناخته شود که تاکنون ناکام مانده است.

وی هم اکنون مشاور ریاست دستگاه قضائی، دبیر ستاد حقوق بشر آن قوه و رئیس مركز تحقیقات فیزیك نظری می باشد و این روزها بیشترین وقت خود را در ضلع شرقی میدان نیاورانِ تهران (مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات) سپری می کند و همزمان در قوه قضائیه صاحب کرسی معاونت بین الملل و حقوق بشراست.

بواسطۀ همین سِمت، وی در سفر اخیر خود (بهمن ماه ۸۸) به ژنو، جهت دفاع از حیثیت حقوق بشری حکومت، طی مصاحبه ای ادعا کرد "هیچ کس به خاطر اعتراض در ایران زندانی نیست و تنها دلیلی که افراد به خاطر آن زندانی می شوند، خشونتی است که همراه با اعتراض ها بوده وباعث کشته شدن بیش از ۲۰ بسیجی و ۱۳ شهروندان عادی شده است."

کارشناسان معتقدند این استراتژیست محاظه کار، با فرموله کردن تز "تفکیک مقبولیت از مشروعیت"، جناح راست (محافظه کاران مذهبی) را به سمت "اقتدارگرایی" و استبداد عریان برای حفظ قدرت سوق داده است.

دومین و معروف ترین برادر خانواده؛ مردی آرام برای پست های جنجالی

علی لاریجانی (متولد ۱۳۳۶)، معروف ترین فرد از این خانوادۀ قدرت محسوب می شود. وی در سن ۲۰ سالگی با دختر شهید مطهری ازدواج کرد. تحصیلات وی علاوه برحوزه، ریاضیات، كامپیوتروفلسفه است. علی از۲۴ سالگی ابتدائا وارد سپاه شد و به ترتیب به مدیرکلی برون مرزی و واحد مرکزی خبر صدا و سیما، معاونت وزارتخانه‌های کار و امور اجتماعی، پست تلگراف تلفن و سپاه منصوب شد ومدتی نیز جانشین ستاد فرماندهی کل سپاه بود.

در سال ۱۳۷۰ (زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی)، پس از استعفای سیدمحمد خاتمی از سمت وزارت ارشاد، علی لاریجانی وزیر ارشاد شد و تا بهمن ۱۳۷۲ به‌عنوان وزیر در آن وزارتخانه حضور داشت تا اینکه در سال ۱۳۷۳ با حکم آقای خامنه ای، رئیس سازمان صدا و سیما شد.

علی لاریجانی همچنین دبیری شورایعالی امنیت ملی، مسئولیت مذاکرات مسائل هسته‌ای ایران را بر عهده داشت و هم اکنون نمایندگی و ریاست مجلس هشتم شورای اسلامی، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز از پستهای این مرد همیشه در قدرت می باشد.

سیمای لاریجانی و فساد

علی لاریجانی ده سال با حکم آقای خامنه ای، ریاست سازمان صدا و سیما را بعهده داشت که طی این مدت تغییرات عمده ای را در آن سازمان به ‌وجود آورد. از نظر کمّی، در طی این دوران تعداد شبکه‌های تلویزیونی این سازمان از سه شبکه به ۷ شبکه رسید واز نظرکیفی نیزسیاقی یکسویه نگر وضداصلاحات را در پیش گرفت؛که مورد انتقاداتی بیسابقه قرار گرفت.

بعد از بحث های پیرامون فساد در درون سازمان صدا و سیما و تصمیم مجلس اصلاحات (ششم) مبنی بر تحقیق و تفحص از آن ارگان، شورای نگهبان با این تفسیر که "رهبر فوق همه قواست" مانع از تحقیق و تفحص مجلس گردید. با اصرار نمایندگان، رهبر نهایتاً تحقیق و تفحص را پذیرفت و البته مجلس توانست تنها در سه موضوع «میزان ونحوه هزینه کردن درآمد آگهی‌ها»، «خریدهای خارج از کشور» و «اهدای هدایا» تحقیق کند. (البته همین نیز با کارشکنی‌های متعدد سازمان مواجه گردید و بیش از یکسال بطول انجامید؛ صداو سیما و قوه قضائیه نمایندگان را تهدید به محاکمه کرده و نهایتا پرونده تخلفات صدا و سیما در مجلس هفتم بدون پیگیری بسته شد)

لازم به ذکر است طی گزارش تحقیق و تفحص مجلس ششم - که تنها از ۵ حساب بانکی صدا و سیما (از مجموع ۲۰۰ حساب بانکی) بررسی شد- تخلفاتی مالی به ارزش ۵۲۵۰ میلیارد ریال در این سازمان افشا شد.

علی لاریجانی همان زمان تحقیق و تحفص نمایندگان اصلاحات و فسادهای میلیاردیِ افشا شده را به تمسخر گرفت و آنرا "کشکی" خواند و همان دوره بود که در برنامه ای موسوم به «چراغ»، روح الله حسینیان (خسرو خوبان) اصلاح طلبان را متهم قتلهای زنجیره ای خواند.

عملکرد رسانه ملی در زمان ریاست علی لاریجانی در قبال دولت و مجلس اصلاحات، بسیار تخریبی و قابل بحث بود؛ از جمله عدم پوشش مناسب و منصفانۀ عملکرد دولت وهمچنین تمسخر و تخریب نمایندگان مستعفی و معترض به نظارت استصوابی توسط شورای نگهبان.

شورای عالی امنیت ملی

خداحافظی لاریجانی از صدا و سیما در حالی رخ داد که او در آن زمان یکی از دو نمایندۀ آقای خامنه ای در شورایعالی امنیت ملی بود؛ همان شورایی که بعدها (سال ۸۴) که لاریجانی به دبیری آن منصوب شد و مذاکرات هسته‌ای را با دول غربی انجام داد تا تصمیم گیری وهدایت سیاست خارجی از وزارت خارجه به شورایعالی امنیت ملی منتقل شود.

علی لاریجانی پس از پایان دوران ریاستش در صدا و سیما، همچنان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی ماند و در ۵ خرداد ۱۳۸۳ با حکم علی خامنه‌ای به‌عنوان نمایندهٔ رهبر در شورای عالی امنیت ملی منصوب شد. وی در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری نیز شرکت کرد که در این انتخابات شکست سختی خورد.

لاریجانی در ۲۴ مرداد ۱۳۸۴، از سوی محمود احمدی نژاد به‌عنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی انتخاب شد و مسئول ارشد تیم مذاکره کننده هسته ای ایران شد. اما در مهر ۱۳۸۶ بدلیل اختلافات جدی با احمدی نژاد، برای چندمین بار استعفا داد که درخواست استعفای اواین بار پذیرفته شد و مسئولیت ۲۶ ماهه اش در این پست پایان یافت.

(همان زمان محمود احمدی‌نژاد پرونده هسته‌ای ایران در شورای امنیت سازمان ملل را پایان یافته اعلام کرده بود؛ ولی علی لاریجانی در میانه راه مذاکرات خود با خاویر سولانا قرار داشت و استعفای او نیز نماد اختلافات جدی با رئیس دولت بود.)

مجلس هشتم، واکنش به حوادث بعد از انتخابات ریاست جهوری

علی لاریجانی، پس از کسب نمایندگی مردم قم در انتخابات مجلس هشتم، در چهارمین جلسه آن مجلس به عنوان رییس انتخاب شد. (در واقع اولین منصب انتخاباتی خود را به بالاترین منصب انتخاباتی - بعد از ریاست جمهوری- تبدیل کرد)

در اولین موضع گیری به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، علی لاریجانی شب انتخابات به میرحسین موسوی تبریک گفت (خبری که اصولگرایان بعدها در صدد تکذیب آن برآمدند) و پس از حمله به کوی دانشگاه و سرکوب دانشجویان که در اعتراض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری رخ داد، لاریجانی کمیته ویژه‌ای برای تحقیق پیرامون این حوادث تشکیل داد.

وی حملات زیادی را نیز متوجه مهدی کروبی ، بدلیل نامه نگاری و انتقادات وی از نحوه رفتار با بازداشت شدگان نمود. علی لاریجانی، در ماههای گذشته از منتقدان مهم سیاست‌های دولت احمدی‌نژاد در زمینه لایحه بودجه، سیاست خارجی، طرح هدفمند کردن یارانه‌ها و قانون شکنی‌ در مصوبات بود.

او طی ماههای اخیرهم به رهبران و حامیان جنبش اصلاحات وهم به طرفداران افراطی دولت،حملات زیادی را وارد نمود.

علی لاریجانی انتقاد مقامات غربی از برخورد خشن ماموران دولتی با معترضین عزادار (عاشورای ایران) را نیز محکوم کرد و و از رهبران جنبش سبز خواست "دست از اعتراضات بردارند."

این سیاستمدار محافظه کار، بدلیل اینکه معمولا در محافل پشت پردۀ قدرت بازی سازی خود را صورت می دهد، بنابراین از رو بازی کردن پرهیز کرده و مراقب است تا موج تخریب های سیاسی به وی نرسد یا حداقل بتواند آنها را با سیاست، دفع و خنثی نماید.

علی لاریجانی در سال ۱۳۸۲ طی سخنانی در دانشگاه صنعتی شریف گفته بود: "ایرانیان قبل از اسلام مردمانی بی‌سواد، بی فرهنگ و وحشی بودند و خود نیز علاقه داشتند بی سواد بمانند."

وی علاقۀ وافری به ایجاد دیپلماسی همزمان با دولت داشته و سفرهای گوناگونی نیز در همین رابطه انجام داده است.

برادر سوم خانواده؛ قاضی القضات نورسیده ای که معتقد است مردم به حکومت مشروعیت نمی دهد

این برادر روحانی خانواده که سابقۀ عضویت در کادر فقهای شورای نگهبان (از سال ۸۰) و مجلس خبرگان (از سال ۷۷) را یدک می کشد، متولد ۱۳۳۹ و شهر نجف است که برعکس برادران دیگر، بعد از دیپلم ترجیح داد به حوزه علمیه برود.

صادق لاریجانی در سالهای اولیۀ بعد از انقلاب به تحصیل علوم حوزوی روی آورد و با قائل بودن به نظریه مطلقه ولایت فقیه، بعد از اینکه توسط آقای خامنه ای به عضویت شورای نگهبان منصوب شد، در یکی مباحثاتی که در سال ۱۳۸۵ درباره "منشاء حقانیت و مشروعیت دولت و حکومت در ایران" صورت گرفت، اعلام کرد "کارآمدی حکومت ها به رای مردم بستگی دارد اما رای مردم به حکومت مشروعیت نمی دهد."

تنها خاطره و بحث پیرامون صادق لاریجانی در دوران حضورش در شورای نگهبان، زمانی بود که نامزدهای نمایندگی مجلس هفتم و هشتم شورای اسلامی در ساختمان شورای نگهبان به دیدار ایشان رفته تا برگه ای امضا کنند که نشان می داد "ولایت مطلقۀ" آقای خامنه ای مورد پذیرش آنها می باشد تا متقابلا توسط شورای نگهبان تعیین صلاحیت شوند.

شاید قبل از انتصاب وی به ریاست قوه قضائیه در تابستان ۸۸ توسط آقای خامنه ای، نامی از صادق مطرح نبود؛ اما با این انتصاب و اقدامات و اظهارات چکشیِ اولیۀ وی، این برادر سوم خانواده را نیز وارد بحث جدی خاندان قدرت کرد.

اولین اقدام صادق لاریجانی در بدو انتصاب به ریاست دستگاه قضائی، توقف دادگاههای تلویزیونی متهمان حوادث بعد از انتخابات و لغو حکم اعدام هفت متهم عادی بود .

معترضین بازیچه دست غرب هستند// از سانسور حمایت می کنم

این عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عضو فقیه شورای نگهبان و رئیس دستگاه قضائی جمهوری اسلامی، در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، مردم معترض در خیابانها را "بازیچه دست غرب" خواند و خاطرنشان کرد "مردم به خیابانها نیامدند بلکه کسانی آنها را به خیابان آوردند. کمپین انتخاباتی موسوی توسط کسانی اداره می‌شد که هدف آنان گسیل مردم به خیابان بود؛ والا مگر به خاطر یک نامزد انتخاباتی که از نتیجه انتخابات راضی نبوده، می‌شود در مملکت جنبش ایجاد کرد؟ اگر قرار است جنبش سبز به‌خاطر تظاهرات خیابانی حمایت از موسوی اتفاق بیفتد این همان پروژه‌ای است که دشمنان نظام کلید زده‌اند."

صادق لاریجانی پیرامون عدم مجوز برای مراسم ترحیم نداآقاسلطان گفته بود "اجازه برگزاری مجلس ختم به خانواده ندا داده نشد، چون اصلاح طلبان از هر فرصتی برای برپایی اعتراضات استفاده می‌کند و تلویزیون باید نمایش این گونه مراسم را سانسور کند چون از آن برای روشن نگاه‌داشتن شعله حوادث بهره‌برداری می‌کنند."

ما پنج برادر هستیم// ماجرای میتیتگ های دو هفته یکبار

علی لاریجانی مرداد ماه امسال خطاب به خبرنگاران پارلمانی خاطرنشان کرده بود "برادران لاریجانی پنج تن هستند" و پیش از آن صادق به روزنامه اعتماد گفته بود "هر دو هفته یک بار در منزل «مادر» جمع می شویم و آنجا هم که جمع می شویم مادر توصیه می کند درباره مسائل کلان حرف بزنیم."

با ذکر این نکته به سراغ برادر چهارم خانواده، فاضل لاریجانی می رویم که در سالهای پایانی دهه ۷۰ و آغاز دهه ۸۰، معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد و مسئولیت وابستگی فرهنگی واحدهای دانشگاه آزاد در خارج از كشور را بر عهده داشت و البته مدتی نیز رایزن فرهنگی جمهوی اسلامی در کانادا بود که پس از بازگشت به ایران، با حضور در شوراهای راهبردی مراکز علمی و همکاری با دانشگاه پیام نور، خود را کمی دور از درگیری های سیاسی نگاه داشت. شاید مهمترین تفاوت فاضل با دیگر برادران لاریجانی، آرامش گزینی وی و دورماندن از تیررس مناصب کلان سیاسی بود که البته معروف است فعالیت خود را صرفا در بخش "دیپلماسی نرم" معطوف می کند.

کوچکترین برادر خانوادۀ فرصت و قدرت

باقر لاریجانی، کوچکترین برادر خانوادۀ لاریجانی‌ ها (متولد ۱۳۴۰)، در طول فعالیتِ خود، پستهای دانشگاهی را به سِمَتهای سیاسی ترجیح داده و در سالهای ابتدایی دهه ۷۰ به معاونت‌ علیرضا مرندی در وزارت بهداشت دولت هاشمی رسید و با انتخاب محمد خاتمی و اصلاح طلبان، مجددا به اشتغالات پژوهشی خود بازگشت. باقر با پیروزی احمدی نژاد در سال ۸۴، نامزد تصدی وزارت بهداشت در دولت نهم بود که ناگهان خود را کنار کشید. البته وی پس از دولت نهم، به عنوان معاون وزیر بهداشت به فعالیت مشغول شد و در طرحهای تحقیقاتی «سلول‌های بنیادی» پژوهش آغاز کرد. باقر لاریجانی هم اکنون رییس دانشگاه علوم پزشکی تهران است.

نامه اعتراضی جمعی از اعضاء هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران

از آنجا که کوچکترین لاریجانی، ریاست بزرگترین دانشگاه علوم پزشکی کشور را بر عهده دارد، هفته گذشته جمعی از اعضاء هیأت علمی آن دانشگاه، با ارسال نامه ای سرگشاده به وی، نسبت به "احضار، دستگیری، ادامه بازداشت، بازجوئی و ایجاد محدودیت و محرومیت برای تعدادی از دانشجویان پزشکی" ابراز نارضایتی کرده و متذکر شدند "نوع رفتاری که با برخی از اساتید و دانشجویان صورت گرفته و می گیرد، موجب سرخوردگی و نگرانیست...همانطور که لابد آگاهید اخیراً تعدادی از دانشجویان پزشکی که بعضاً پدرانشان اعضاء هیأت علمی همین دانشگاه هستند بازداشت شده اند و در یک مورد که در تاریخ دانشگاه بیسابقه است دانشجو را از سر کلاس درس و در حضور استاد بیرون کشیده و بازداشت کرده اند. همجنین تعدادی از اساتید احضار قضایی یا امنیتی شده و مورد بازجویی قرار گرفته اند و در یک مورد یکی از آنها را به یک سرباز سپرده اند تا با چشمان بسته جابجایش کند و بیش از سه ساعت با چشم بسته در پشت اطاق دادسرا منتظر بازپرسی نگهش داشته اند در حالیکه بیماران وی در انتظار حضور او در مطب بوده اند..."

مروری بود بر حضور برادرانی در قامت یک حکومت... مردانی برای تمام فصول یا شاید با تاریخ مصرفی معین

توقیف «اعتماد» و«ایراندخت»؛ معترضان دولت سخن نگویند

توقیف «اعتماد» و«ایراندخت»؛ معترضان دولت سخن نگویند

یلدا آراسته

شبکه جنبش راه سبز(جرس):« در دولت نهم و دهم بیشترین مجوز و کمترین لغو امتیاز را شاهد بوده‌ایم. دولت هیچ عکس العملی نشان نمی‌دهد. ممکن است در اثر شکایتی، مطبوعه‌ای به دادگاه برود و قاضی مجازاتی بکند اما ما با مطبوعات برخوردی نکردیم.» امروزتنها دوازده روز از این سخنان محمود احمدی نژاد می گذرد، هیات نظارت بر مطبوعات روزنامه «اعتماد» را توقیف و هفته نامه« ایراندخت» و «سینا» را لغو مجوز کرد.

محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد نیز، که احمدی نژاد او را مبرا از دخالت در بسته شدن مطبوعات می داند، در برنامه زنده تلویزیونی خبر این توقیفات را اعلام کرد و گفت: « با فضای به وجود آمده و هرج و مرج مطبوعاتی چه کنیم ؟» او از رسانه ملی خواست که افکار عمومی را بیشتر در جریان بداخلاقی‌ها و قانون‌شکنی‌های برخی مطبوعات که او آنها را بسیار اندک دانست، قرار دهد.

بعد از 22 خرداد تا مهر ماه روزنامه هاى «اعتماد ملى» ، «صداى عدالت»، «آريا» ، «كلمه سبز» ، «آرمان روابط عمومى» ،«فرهنگ آشتى» ، «تحليل روز» و«سرمایه » تعطیل شدند.

در چهار سال اول دولت احمدی نژاد 180 نشریه به وسیله قوه مجریه و هیات نظارت بر مطبوعات توقیف یا لغو امتیاز شده اند.

این تعطیلی وسیع مطبوعات از سوی دولت در حالی صورت می گیرد که در 30 سال گذشته در ایران هیچ گاه دولت وارد عمل نمی شد و مطبوعه ای را تعطیل نمی کرد.

دولت محمود احمدی نژاد که به دولت «اولین ها » شهرت دارد، برای اولین بار به وسیله وزارت ارشاد در سرنوشت روزنامه ها و روزنامه نگاران دخالت مستقیم کرد.

صدای رقیب خاموش شد

24 خرداد ماه روزنامه « کلمه سبز» تعطیل شد.عمر این روزنامه به مدیر مسوولی میرحسین موسوی تنها یک ماه بود .

اول تیر ماه نیروهای امنیتی با ورود به دفتر سایت و روزنامه« کلمه» تمام کارکنان را با خود بردند. به گفته بدر السادات مفیدی جمعی از لباس شخصی ها ابتدا درصدد ورود به دفتر روزنامه آمدند، اما با مقاومت کارکنان روزنامه آنها ساعاتی بعد با حکم دادستانی وارد شدند وهمه کارکنان اعم از روزنامه نگاران و کارمندان بخش فنی و سردبیر روزنامه را با خود بردند.

روزنامه« کلمه» بعد از مشخص شدن نتایج انتخابات در چند روز اندکی که منتشر شد نیز با مشکلاتی روبرو بود. مقام های امنیتی ساعاتی پس از پایان رای گیری در روز انتخابات، با حضور در محل چاپخانه روزنامه، گردانندگان این روزنامه را به تغییر تیترهای اصلی واداشته بودند.

او که دیرتر رفت

روزنامه « اعتماد ملی » به مدیر مسوولی مهدی کروبی اما عمر بیشتری داشت.این روزنامه هم اما 26 مرداد ماه شبانه و درچاپخانه توقیف شد.

این خبر از زبان حسین کروبی در حالی منتشر شد که دادستان تهران آن را تکذیب کرد و گفت که روزنامه اعتماد ملی به علت مشکلات داخلی توزیع نشده است .اما سرانجام دادسری کارکنان دولت اعلام کرد که از وزارت ارشاد خواسته است تا از انتشار« روزنامه اعتماد» ملی جلوگیری کند.

این توقیف به دنبال چاپ نامه ای بود که کروبی در پاسخ به انتقادهای تند در مورد احتمال تجاوز جنسی به معترضان در زندان ها نوشته بود.

به این ترتیب در کمتر از یک ماه از روشن شدن نتیجه انتخابات، دو روزنامه به مسوولیت نامزدهای انتخاباتی رقیب توسط دولت شبانه بسته شدند .

اما مسئله تنها بسته شدن این دو روزنامه نبود.بهشتی سردبیر روزنامه «کلمه سبز »و محمد قوچانی سردبیر روزنامه «اعتماد ملی» دستگیر شدند .البته روزنامه نگاران دیگری نیز از این دو نشریه بازداشت شدند.

توقیف با نمابر

پس ازآن نوبت به روزنامه «فرهنگ آشتی » رسید که گفته می شد نزدیک به سیاست های هاشمی رفسنجانی بود. کار این روزنامه 13 مهر ماه توسط نمابری که به دفتر روزنامه فرستاده شد، متوقف گردید .علت توقیف این روزنامه چاپ بیانیه هفدهم میر حسین موسوی بود.روزنامه جمهوری اسلامی و فرهنگ آشتی هردو به خاطر چاپ این بیانیه از وزارت ارشاد تذکر گرفتند. اما یکی ازآن دو ماند ویکی برای همیشه رفت .

بازمانده

روزنامه «اعتماد» که تنها رسانه باقی مانده از جناح اصلاح طلب بود اما هر روز با بیم تعطیلی آغاز به کار می کرد .

اردیبهشت ماه این روزنامه به خاطر مصاحبه با ابراهیم نبوی از سوی وزارت ارشاد اخطار سخت گرفت .

آذر ماه به علت عدم انتشار درست راهپیمایی مردم برای اعتراض به پاره کردن عکس خمینی از سوی وزارت ارشاد تذکر گرفت .8 دی ماه به دلیل نحوه پوشش مراسم عاشورا و تاسوعا تذکر گرفت. معاونت امور مطبوعاتی وزارت ارشاد ایران در این اطلاعیه اعلام کرده که روزنامه اعتماد با انتشار مطلبی با عنوان "خبرهای رسمی درباره درگیری‏های روز عاشورا در تهران – سخنان فرماندهان نیروی انتظامی درباره حوادث تاسوعا و عاشورا"، مرتکب تخلف شده است.

بر اساس اطلاعیه وزارت ارشاد، "تقطیع سخنان فرماندهان مختلف نیروی انتظامی و گزینش و چینش مطالب"، "استفاده از تعابیری مانند لباس شخصی ها برای عزاداران عاشورا"، "انتشار شایعاتی مبنی بر درگیری در شهرهای مختلف" و "حمایت ضمنی از آشوبگران و سران فتنه" از موارد تخلف روزنامه اعتماد بوده است .

چند روز بعد این روزنامه به خاطر چاپ مطلب « آیا مرجعیت سلب کردنی است ؟» از سوی اداره کل مطبوعات و خبر گزاری ها تذکر گرفت .

در بیانیه این اداره آمده بود :« مطلب "این روزنامه" بر اساس بند 11 ماده 6 قانون مطبوعات که پخش شایعات و مطالب خلاف واقع را غیرمجاز می داند، خلاف قانون مطبوعات است،‌ زیرا اولا در موارد مشابه این اقدام سابقه روشنی دارد و ثانیا این مطلب در تخریب جایگاه "جامعه مدرسین"،‌به مقابله با دیدگاه امام خمینی (ره) در خصوص این جایگاه پرداخته است.»

سرانجام روزنامه «اعتماد» با استناد ماده 6 قانون مطبوعات توسط هیات نظارت بر مطبوعات و با نامه ای به امضای رامین توقیف شد.

بازهم رسانه کروبی

صاحب امتیاز هفته‌نامه «ایراندخت»، فاطمه کروبی است. این مجله با محتوایی عمدتا فرهنگی و اجتماعی منتشر می‌شد.

محمد قوچانی، سردبیر پیشین «اعتماد ملی»، پس از آزادی از زندان، سردبیری «ایراندخت» را بر عهده گرفت. این تغییر، موجب شد تا «ایراندخت» رنگی سیاسی به خود بگیرد. انتشار دوره جدید «ایراندخت» اما دو هفته بیشتر طول نکشید. دفتر این نشریه، ظهرهفتم دی‌ماه، مورد هجوم ماموران امنیتی قرار گرفت و آرشیو مطالب، کیس کامپیوتر و مدارک موجود در آن ضبط شد.

حسین کروبی، مدیرمسئول این نشریه، به دویچه‌وله گفت: «زمانی که ریخته‌اند به دفتر مجله، چند کارمند و خدمتگزار در آنجا بوده‌اند. به آنها کاری نداشته‌اند، ولی کیس‌های کامپیوترها و مدارک را برده‌اند. آقای باقی نیز همراه ماموران بوده و از قرار فکر می‌کرده‌اند که آنجا محل کار ایشان است. در حالی‌که آقای باقی مسئولیتی در مجله نداشت»

دومین شماره دوره جدید «ایراندخت» کمی پیش از ریختن ماموران به دفتر آن، روی پیشخوان روزنامه‌فروشی‌ها قرار گرفته بود. عکس آیت‌الله منتظری، تصویر روی جلد این شماره بود. این هفته نامه نیز به استناد تبصره ماده 11 قانون مطبوعات و با توجه به فقدان شرايط مندرج در بند 6 ماده 9 قانون مطبوعات يعني "پايبندي و التزام عملي به قانون اساسي " لغو پروانه شد.

رامین در برنامه دیشب بیست و سی در خصوص این نشریه گفت :« با هفته‌نامه ایران‌دخت با تخلفات بسیار و تاکید و تکرار تخلفات در مباحثی که فراتر از قانون مطبوعات است باید چگونه رفتار کرد؟ »

وی افزود:« یک نفر که 8 ماه در جریان فتنه دست داشته، دستگیر شده و پرونده قضایی او همچنان باز است و با وثیقه از زندان آزاد شده، مدیریت دو نشریه را بر عهده می گیرد و با جمع‌آوری عده‌ای، شروع می کند به تخلف و تحریف وقایع و ...به نظر من باید با این افراد برخورد شود چرا که با تعطیلی یک نشریه به یک نشریه دیگر می‌روند ؟»

حسین کروبی اما معتقد است که توقیف این مجله انتقام جویی دولت احمدی نژاد از کروبی و خانواده وی است .

وی می افزاید :« توقیف مجله با استناد به این بند از قانون مطبوعات، اقدامی کاملا غیرعقلانی، عجولانه و در عین حال مشکوک به نظر می رسد. چرا که بند نه قانون مطبوعات مربوط به توقیف نشریه ای است که صاحب امتیاز آن نشریه التزام عملی به قانون نداشته باشد، لذا به نظر می رسد آقایان بعد از کنکاش و جستجوی فراوان هیچ موردی که بتوانند با استناد به آن مجله را توقیف کنند، نیافته اند. بر این اساس در یک اقدام بهانه جویانه و غیرمنطقی تصمیم گرفته اند فتوای خروج خانم کروبی به عنوان صاحب امتیاز این مجله را صادر کنند تا بتوانند با استناد به آن مجله را توقیف کنند.»

فاطمه کروبی نیز اعلام کرده است که به دیوان عدالت اداری شکایت خواهد کرد.

می خواهیم فضا تلطیف شود

محمدعلی رامین دبیر هیئت نظارت 15 دی ماه گفت که روزنامه‌هایی که تذکر می‌گیرند یا توقیف می‌شوند، فضای مطبوعاتی را آشفته می‌کنند و ما با توقیف آنها سعی در تلطیف این فضا داریم.

این در حالی است که بسیاری از روزنامه نگاران معتقدند نظارت دولت بر عملکرد مطبوعات بی سابقه بوده است .

حضور نمایندگان وزارت ارشاد در چاپخانه روزنامه ها روز بعد از فوت آیت الله منتظری تنها یکی از این محدودیت ها است .

در این روز، روزنامه ها اجازه انتشار تصویر ایت الله منتظری را در صفحه اول خود نداشتند.

ماشاالله شمس الواعظین سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در این خصوص در گفتگو با بی بی سی گفته بود :« نظارتی که هم اکنون به وسیله وزارت ارشاد و به طور مشخص معاونت مطبوعاتی اجرا می شود، پا را فراتر از محدوده های قانونی گذاشته است.تذکرهای شفاهی معاونت مطبوعاتی معاونت مطبوعات تنها به تخلفات نیست. بلکه حتی توصیه می شود که چه تیتر وعناوینی در مطبوعات استفاده شود. همچنین استقرار واحدهایی از وزارت فرهنگ و ارشاد برای نظارت بر صفحات آخر زیر چاپ از اقدامات ماه های اخیر است که رسانه های مکتوب تحت نظر دارد.»

پیش از این در ایران تنها در کودتای 28 مرداد ماه و انقلاب بهمن 57 نیروهای سرکوبگر در چاپخانه ها مستقر شده بودند.

دستگیری بدون حکم ،بدون جرم

با این حال سرکوب رسانه ها به همین داستان بسته شدن روزنامه ختم نمی شود .ایران بعد از 22 خرداد ماه شاهد موج عظیمی از دستگیری روزنامه نگاران بود.

بسیاری ازآنها از مقابل دفتر روزنامه بازداشت شدند .بسیاری را شبانه و از منزل ربودند. بیشتر بازداشت شدگان حکم قضائیه بازداشتشان را ندیدند و تا مدت ها بعد از بازداشت کسی از جای آنها اطلاع نداشت. جرم آنها نیز مشخص نبود. گو آنکه بسیاری با خانواده هایشان تماس گرفتند و جای خود را گفتند، اما هنوز نمی دانستند که جرمشان چیست .

رکود دار استبداد

پیش از اینکه حکومت ایران در روزهای اخیر اقدام به آزادی جمعی از روزنامه نگاران بکند با 64 روزنامه نگار در بند رکورد دار بیشترین روزنامه نگاران اسیر در جهان بود .

بر اساس گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز كه مقر آن در پاريس است، ايران در زمينه آزادى مطبوعات در ميان ۱۷۵ كشور جهان، رتبه ۱۷۲ را داراست.

با این حال وزیر ارشاد در پایان دی ماه تاکید کرد: ادعا می‌کنیم وضعیت مطبوعات ما از چند ماه گذشته بهتر است، بخشی به خاطر تشویق‌های ما و بخشی هم به خاطر تذکر‌های ماست. علاوه بر این، معیار ما دولت نیست بلکه منافع نظام و مردم است.

گفت و گوی جرس با فرزند جعفر پناهی ساعتی پس از یورش نیروهای امنیتی

گفت و گوی جرس با فرزند جعفر پناهی ساعتی پس از یورش نیروهای امنیتی

ماموران انتظامی در پاسخ به همسایگانِ نگران : ما نمی توانیم به لباس شخصی ها اعتراض کنیم

شبکه جنبش راه سبز (جرس): گروهی از ماموران لباس شخصی و امنیتی، در اولین ساعات بامداد امروز (سه شنبه ۱۱ اسفندماه) با یورشی شبانه به منزل جعفر پناهی کارگردان مطرح ایران، وی را به همراه اعضای خانواده و مهمانانش بازداشت و محلی نامعلوم منتقل کردند.

به گزارش خبرنگار جرس، «پناه» پسر جوانِ خانواده پناهی که در زمان این رویداد بیرون از منزل به سر می بُرد و هنگام بازگشت با این مسئله روبرو می شود، طی گفتگو با جرس و بیان این مطلب که "حدود ساعت ده شبِ دوشنبه تعداد زیادی از ماموران لباس شخصی، ضمن ایجاد ارعاب درمحل، بطورناگهانی وارد منزل ایشان شده بودند"، از دستگیری تمامی اعضای خانواده و مهمانان آنان - که چند تن از دست اندرکاران سینما از جمله محمد رسول اُف و ابراهیم غفاری نیز در میان آنها بودند- خبر داد.

بر اساس همین گزارش، همسایگان محله به محض مشاهدۀ یورش شبانۀ تعداد زیادی لباس شخصی به منزل مسکونی این هنرمند، پلیس ۱۱۰ ناحیه انتظامی محل را از این رخداد مطلع می کنند که ماموران نیز پاسخ می دهند "ما در برابر لباس شخصی ها نمی توانیم کاری کنیم؛ چون اینها از مراکز امنیتی و اطلاعات هستند."
پسر خانوادۀ پناهی سپس از فیلمبرداری، بازرسی و تفتیشِ پنج ساعتۀ منزل و ضبط و انتقال بسیاری از وسایل شخصی و کامپیوتر توسط ماموران خبر داد.
وی تعداد بازداشت شدگان را علاوه بر پدر، مادر و خواهرِ خود، ۱۵ تن از مهمانان ذکر کرد و از علت یا علل دستگیری آنها اعلام بی اطلاعی کرد.
جعفر پناهی، کارگردان برجستۀ ایران، ۲۷ بهمن ماه هنگام خروج از کشور و سفر به آلمان (جهت شرکت در جشنواره برلین)، در فرودگاه امام ممنوع الخروج شده بود.
ایشان که از حامیان جنبش سبز بشمار می رفت، هشتم مردادماه امسال نیز، به اتفاق همسر، فرزند و دو سینماگر دیگر بنامهای مهناز محمدی و رخساره قائم مقامی که برای گذاشتن گل بر مزار شهدای پس از انتخابات به بهشت زهرا رفته بودند، ساعتها در بازداشت به سر بردند.
سازندۀ فیلمهای مشهوری چون بادکنک سفید، دایره و آفساید، در واکنش به نتایج انتخابات خردادماه و اعلام احمدی نژاد به عنوان رئیس دولت دهم، گفته بود "احمدی نژاد تحقیر بیشتری انجام خواهد داد. مردم را حقیر می‌کنند و سعی می‌کنند حکومت خودشان را بیشتر و بیشتر به مردم اعمال کنند. چهره‌ای که از او پس از رای‌گیری دیدیم دقیقا حالت چهره یک بازنده بود، و حالا به نظر می‌رسد این موضوع او را بیشتر و بیشتر تهیج خواهد کرد تا هر دروغی که می‌تواند بگوید و این دروغ‌ها هم حد و مرزی نداشته باشد و آنها را اعمال کند. او سعی می‌کند پیشتاز باشد و نهایتا امکان دارد که کارهای خطرناکی از وی سربزند".

شکیبایی ما و شتاب آنها

شکیبایی ما و شتاب آنها

مسیح علی نژاد

جنبش زنده است؟ مرده است؟ نفس می کشد؟ کند است؟ تند است؟ خوابیده است؟ بیدار است؟ اساسا ثقل زمین کجاست و جنبش سبز ایران در کجای زمین و زمان ایستاده است و به کجا می رود؟

این پرسش ها را این روزها نه تنها وابستگان و خویشاوندان فکری جنبش معترضان، که سبز، نمادشان و ایستادگی مرام شان است، از یکدیگر می پرسند، بلکه در عرصه های بین المللی نیز آنگاه که صحبت از شرایط ایران در منطقه و جهان می شود، محور پرسش ها همه این است که آیا جنبش سبز ایران زنده است و اگر زنده است ، پس چه زمانی نتیجه می دهد؟

بی شک برای پاسخ به این پرسش باید گزارشی از آنچه بر جنبش راه سبز ایران در این هشت ماه گذشته رفته است را مختصر مروری کرد و استراتژی و تاکتیک های ماندن در میدان اعتراض و برنامه ها و راهکارهای برون رفت از بحران و در نهایت قله و هدف جنبش را به صورت شفاف و روشن تصویر کرد تا یک خط مشی مشخص که جنبش مصر به تحقق آن است را به پرسشگران نشان داد. برای اینکه همه می خواهند بدانند:

یک؛ برنامه یا عرض اندام بعدی جنبش معترضان چیست؟ دو؛ کدام برنامه نقطه عطف و یا سنگ آخر جنبش به سمت حاکیمت خواهد بود تا جنبش سبز پیروز شود ؟

کمی ساده انگارانه به نظر می رسد اما به واقع بسیاری از ما این پرسش را حتی در خلوت هم از خود می پرسیم که سنگ آخر را کی می زنیم؟ چه وقت؟ کی به مقصد می رسیم؟ چه زمانی امپراطوری دروغ سرنگون می شود؟ کی کودتاگران از قدرت پایین می آیند؟ کی عمر ولایت مطلقه زور و تهدید و خشونت به سر می رسد و کی رنگ سبز صلح و دموکراسی و زندگی را به در و دیوارهای مجروح شهر می پاشیم و در نهایت اینکه کی پیروز می شویم؟

این پرسش ها حکایت جمعی از کوهنوردان را به یادم می آورد که در این حلقه کسانی به کرات از جمع می پرسند پس کی می رسیم؟ تا قله چقدر مانده است؟ در این میان باید باشد کسی که به آنها پاسخ دهد: به کجا می خواهیم برسیم؟ پس راه چه می شود؟ آیا از خود راه لذت می بریم؟ یا فقط به مقصد فکر می کنیم؟ بی شک مقصد مهم است اما نه تا این اندازه که ما از لذت زیبایی های راه غافل بمانیم و تجربه های حاصل از پیمودن راه را در شتاب رسیدن به مقصد از دست بدهیم.

درست است که در مسیر راه سبز، دشواری ها و سختی ها و دردهای بسیاری دیده می شود، درست است که هشت ماه پررنج را پشت سر گذاشته ایم . درست است که نمی شود علی رغم از دست دادن اکثر پایگاههای اطلاع رسانی و حبس شدن چهره های شاخص سیاسی و در بند شدن دانشجویان و فعالان حوزه فرهنگی و اجتماعی و حتی کشته شدن اعضای معمولی جنبش بی سلاح سبز ، یک نگاه آرمانی به دستاوردهای جنبش داشت و نام آن را پیروزی مطلق گذاشت. اما تجربه های گرانی را ایران در همین هشت ماه به دست آورده است که نمی توان چشم بر آنها بست و تنها به مقصد و پیروزی نهایی فکر کرد.

پیروزی دو تعریف متفاوت در قاموس دو جریان موجود در ایران دارد. آیا پیروزی در قاموس جنبش سبز یعنی دست یافتن به تمام صندلی های اجرایی و قضایی و قانونگذاری؟ و آیا پیروزی برای حاکمیت یعنی خالی کردن خیابان از معترضان و پر کردن زندان از آنان؟

تاکنون در یک میدان نابرابر میان حاکمیت زور و ملت صبور، هر کدام از طرفین، خودشان را پیروز میدان نامیده اند. حاکمیت مغرور و مفتخر است که در راهپیمایی امنیتی و «مهندسی» شده بیست و دوم بهمن توانسته است حضور معترضان را کاهش داده و در نهایت، جنازه نمایدن ما را هم در همان میدان آزادی تشییع کردند و فاتحه فتنه را هم رهبری خواند آنگاه که با یک سخنرانی صریح در جایگاه سکاندار کشتی حاکمیت، مسافران ممنوع را از کشتی نظام به بیرون پرتاپ کردند و گفته اند که میرحسین و کروبی و دیگر معترضانی که تن به قانون نداده و در برابر نتیجه انتخابات تسلیم نشده اند، صلاحیت ادامه حضور در این نظام را از دست داده اند.

اما از سوی دیگر در برابر این پیروزی خود خوانده، پس از سخنان مقام رهبری، آقایان کروبی و موسوی در اعلام مواضعی جدید، بر ادامه اعتراض خود پای فشردند و به عبارتی نشان داده اند که اصراری برای ماندن در کشتی تعریف شده آقای خامنه ای از نظام ندارند. یعنی به همان اندازه که آقای خامنه ای هنگام خارج ساختن نماینده ها و نمادهای معترضان از کشتی نظام عصبانی به نظر می رسید، آقای موسوی در بیانیه آخر خود آرام می نمود و مهدی کروبی نیز مقتدر. در عین حال هر دو تن نه تنها بر ادامه همراهی خود با مردم معترض پای فشردند بلکه راهکارها و برنامه های خود را نیز به تفصیل بیان کرده اند که در آن هیچ نشانی از پذیرفتن شروط تعیین شده حاکمیت برای خواص وجود ندارد.

مهمترین نکاتی که در اعلام مواضع آخر حاکمیت و نمایندگان معترض به این حاکمیت وجود دارد نیز این است که یکی برای حذف دیگری شتاب دارد و در سوی دیگر ماجرا هیچ کس شتابی برای حذف دیگری ندارد. یعنی در یک سوی، آقای خامنه ای سریع و صریح دو تن از چهره های شاخص همین نظام که نقش آنها در شکل گیری انقلاب اسلامی هم بر همه آشکار است را از گردونه نظام حذف کرده و اعلام پیروزی می کند و در سوی دیگر نه موسوی شتاب می کند تا مشخصا رهبری که از احمدی نژاد حمایت می کند را مورد عتاب و خطاب مستقیم قرار دهد و نه کروبی اصرار دارد تا صریح و سریع به او که موافق بازداشت های گسترده سران اصلاح طلب و نمایندگان سابق مجلس ششم است اعلام کند که این ره به ویرانی کلیت نظام می انجامد.

نمی توان به آسانی این رفتار موسوی و کروبی را به حساب هراس یا محافظه کاری آنان گذاشت که اگر چنین بود تنها ساعاتی بعد از سخنرانی معروف آقای خامنه ای در نماز جمعه و تایید انتخابات، کروبی و موسوی دولت را غیر قانونی نمی خواندند و مهمتر از همه بیانیه مربوط به درخواست ابطال انتخابات تقلبی را منتشر نمی کردند. بنابراین هدفی در پس این شیوه آرام نهفته است که البته نمی توان قدرت نظامی حامی یکی از طرفین این ماجرا را هم نادیده انگاشت.

آقای خامنه ای در سخنرانی های مکرر خود شتاب عجیبی دارد تا تکلیف را یکسره کند. به شدت اصرار می کند تا خواص تکلیف خود را روشن کنند، در جلسات خصوصی و غیرخصوصی هم اصرار دارد که با سرعت بیشتری این « فتنه» را پایان یافته اعلام کند.

پیام های شتاب زده او در چند مرحله تبریک به احمدی نژاد پیش از اعلام نتایج انتخابات و پیام تبریک به مناسبت راهپیمایی نهم دی ماه و بیست و دوم بهمن، کاملا گواه این مدعا است که رهبری ایران حاضر است به هر قیمتی که شده به دنیا نشان دهد آتش اعتراض در ایران خاموش شده است و بحرانی در ایران نیست و جنبش سبز مرده است. اما در مقابل او ، موسوی و کروبی هیچ شتابی ندارند، به همان اندازه که آقای خامنه ای سخت اصرار می کند تا کار را تمام کند آنها هم سخت اصرار دارند تا در یک روند آرام، بدنه جامعه را مهیای پذیرش یک تحول بزرگ سازند. رفته رفته جنبش را تبدیل به یک خواست همگانی کرده و مطالبات بخش هایی از معترضان را در سطوح مختلف جامعه فراگیر سازند. این همان چیزی است که آقای خامنه ای را نگران می کند.

حاکمیت اصرار داشت در یک پروسه کوتاه مدت، چهره خشنی از سردمداران «فتنه» را به توده مردمی که هواداران دولت و حاکمیت هستند نشان دهد تا برخورد با چنین چهره هایی آسان و مورد استقبال توده مردم قرار گیرد. برای همین حاکمیت دغدغه دارد که مبادا در یک پروسه دراز مدت برای جنبش سبز ایران فرصت و زمان به اندازه وفور باقی بماند تا بتوانند از طریق تشکیل شبکه های اجتماعی و آگاهی بخشی، چهره واقعی و منطقی جنبش و حاکمیت را به بخش های سنتی جامعه معرفی کنند.

درایت موسوی و کروبی و در عین حال دقت گروههای فعال در جنبش سبز هم در این زمینه آشکار است وقتی که مطالبات و خواسته های جنبش را در شمایلی کاملا قانونمند و مدنی به تمامی جامعه معرفی می کنند و اصرار دارند که جامعه سنتی ایران متوجه تمایز چهره واقعی سبزها و غیرسبزها از طریق نحوه پیگیری مطالبات آنها شود و نه آن شیوه ای که حاکمیت به واسطه در اختيار داشتن تمامی تریبون های رسمی دارد نشان می دهد.

موسوی بر آگاهی سازی اصرار می کند، کروبی بر مقاومت و فراخواندن حاکمیت به یک رفراندوم تعریف شده. موسوی خواسته های جنبش را فراتر از قانون نمی داند تا انگ قانونگریزی حاکمیت بر قبای او و جنبش ننشیند و کروبی نظام را خط قرمز اعلام می کند تا به نام ضدیت با نظام، بخش های سنتی جامعه از جنبش سبز گریزان نشوند. البته باور این دو نماینده معترضان به قانون و نظام نیز نکته جدیدی نیست و به نظر نمی رسد جنبشی که کماکان در ایران جان دارد و دارد هزینه برای ادامه حیات خود نیز می دهد شتابی مشابه شتاب حاکمیت برای برخوردهای خذفی با آرمان های بخش های سنتی جامعه داشته باشد . برای همین ابتدا به همین قانون و نظامی که این روزها به نامش می خواهند جنبشی را دفن بکنند می شود استناد کرد تا به طرفداران این حاکمیت در بخش های سنتی جامعه نشان داد که قانون و نظام برای مدعیان قانونمداری و نظام دوستی و دینداری، بهانه ای است برای ماندن در قدرت. چهره واقعی کسانی که نقاب قانون و نظام را بر صورت خویش زده اند همان است که می خواهند پشت خطوط سانسورشده اطلاع رسانی پنهان بمانند. کسی که در خلوت همسر خود را در یک آپارتمان به باد کتک می گیرد اما در کسوت مشاور رییس دولت با شمایل مدرن در تلوزیون ظاهر می شود و از حقوق زنان دفاع می کند. این چهره واقعی دولت دوستان است. دولتی که دست کم بیش از پنج تن از اعضای کابینه اش متهم به تقلب در ارایه مقاله های علمی در دانشگاههای معتبر دنیا شده اند و یک وزیرش هم به خاطر جعل مدرک دکتری توسط خود اصولگرایان حذف می شود، بی شک همین اعضا که در طی کردن مدارج علمی به آسانی تقلب می کنند، می توانند در امور اجرایی و انتخاباتی نیز تقلب کنند. رهبری که در یک سخنرانی رسمی اعلام می کند شکنجه در زندان ابوغریب حتی اگر بدون اطلاع رییس جمهور آمریکا صورت گرفته باشد مشروعیت دولت آمریکا را زیر سوال برده است اما همین شکنجه در بازداشتگاه کهریزک مورد تایید هم قرار می گیرد ولی گفته می شود چون از آن بی اطلاع بوده اند پس کماکان حاکمیت مشروع است . در چنین حاکمیتی مسئولیت معترضان و اعضای یک جنبش معترض چندین برابر دشوار تر است تا بتوانند چهره واقعی حاکمان را به هواداران شان نیز نشان دهند.

در هیچ کجای دنیا دموکراسی و آزادی با شتاب و بی هزینه به دست نیامده است. نمی توان از نخبگان یک جامعه توقع داشت که چشم بر توده یک جامعه ببندند و یک دموکراسی نارس را روی خروار خروار باورهای سنتی یک جامعه بنا کنند. بر این اساس اگر چه حاکمیت شتاب دارد نخبه کشی کند، اما نخبگان هیچ شتابی ندارند تا با اطلاع رسانی و آگاهی بخشی و معرفی چهره واقعی خود و حاکمیت به لایه های مختلف اجتماعی، جنبش سبز را به یک خواست همگانی و ملی تبدیل کنند. ریشه بدوانند و ریشه تعصبات خشک یک جامعه سنتی که ناشی از تغذیه و اطلاع رسانی غلط و دروغ است را بسوزانند.

برای همین به جای آنکه منتظر مناسبتهای تاریخی و ورق زدن برگه های تقویم برای یافتن یک روز و مناسبت دیگری از این حاکمیت باشیم تا به خیابان برویم و اعلام موجودیت کنیم، می شود با گسترش شبکه های اجتماعی و تحقق شعار هر فرد یک رسانه، هر روز را به مثابه یک راهپمیایی نگاه کرد. بی خستگی و اضطراب یک راهپمیایی می شود راه بلندی را هر روزه در هرکجای جهان برای تحقق هدف مشترک جنبش سبز ایران پیمود. این یک نگاه آرمانگرایانه نیست. مسئولیت پذیری در جوامع مدرن چنان مقدس است که انسان ها بدون حکم و دستور دولت، و بر اساس یک توافق اجتماعی برای رسیدن به یک هدف مشترک تلاش می کنند. به همین منظور اگر استراتژی آگاهی بخشی به جامعه به عنوان یک اصل مورد توجه قرار گیرد و تبدیل به یک وظیفه در ضمیر ناخود آگاه تک تک اعضای جنبش شود، آنگاه ممکن نیست حاکمیتی که این همه شتاب برای خاموش کردن صدای معترضان دارد بتواند در برابر صبوری بلند جنبش اعتراضی ایران تاب بیاورد و آرام آرام شاخ و شانه کشیدن هایشان در میان توده هواداران خودشان نیز رنگ می بازد. گواه این مدعا نیز نگاهی ساده به توده مردم هوادار حاکمیت است که در این میان شاید کسی مچ دست دختر جوانی که مرگ نثار دیکتاتور می کند را گاز بگیرد اما در خانه خودش وقتی با دست گاز گرفته شده فرزند خودش توسط ولایتمدار دیگری روبرو می شود شرم می کند از اینکه ولایت گاز گرفتن و گاز دادن و شتاب داشتن آنان کجا و ولایت آرامش و اعتدال یک جنبش بی سلاح که تلاش می کند حتی دندان هایش را هم جز برای لبخند به دیگری نشان ندهد کجا؟

ایران به تکذیبیه قرقیزستان در مورد نحوه بازداشت ریگی اعتراض کرد

ایران به تکذیبیه قرقیزستان در مورد نحوه بازداشت ریگی اعتراض کرد

ریگی

شبکه های تلویزیونی ایران فیلمی را از دستگیری ریگی در هواپیما پخش کردند

در ادامه ماجرای دستگیری عبدالمالک ریگی، دولت ایران نسبت به اظهارات منابع رسمی قرقیزستان در تکذیب بازداشت وی در یک هواپیمای قرقیزی اعتراض کرده است.

روز سه شنبه، 11 اسفند (2 مارس)، به نقل از رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، گزارش شد که این وزارتخانه با احضار سفیر جمهوری قرقیزستان در تهران، نسبت به اقدام دولت این کشور در تکذیب اظهارات مقامات ایرانی در مورد نحوه بازداشت عبدالمالک ریگی، رهبر گروه جندالله، اعتراض کرده است.

به گزارش شبکه تلویزیونی پرس تی وی - متعلق به دولت ایران - احضار سفیر قرقیزستان برای دریافت اعتراض دولت ایران کوتاه مدتی پس از آن صورت گرفت که دولت قرقیزستان اعلام کرد هیچ شهروند خارجی در هواپیمای شرکت هواپیمایی قرقیزی عازم بیشکک، پایتخت آن کشور، بازداشت نشده است.

پیشتر، وزارت امور خارجه قرقیزستان با صدور اطلاعیه ای، از اعتراض رسمی خود نسبت به اقدام هواپیماهای نظامی ایرانی در وادار کردن یک فروند هواپیمای مسافربری قرقیز به فرود در خاک ایران خبر داده اما گفته بود که در این ماجرا، هیچیک از مسافران خارجی این هواپیما بازداشت نشد.

اطلاعیه وزارت امور خارجه قرقیزستان با اظهارات مقامات دولتی جمهوری اسلامی در مورد بازداشت آقای ریگی مغایرت داشته است.

روز 23 فوریه، جمهوری اسلامی خبر دستگیری عبدالمالک ریگی را انتشار داد و کوتاه مدتی پس از آن، وزیر کشور ایران اعلام داشت که آقای ریگی در خارج از خاک ایران بازداشت شد اما ساعاتی بعد، وزارت اطلاعات گزارش متفاوتی را در این مورد انتشار داد..

در این گزارش آمده بود که آقای ریگی با یک هواپیمای شرکت هواپیمایی قرقیز از دوبی عازم بیشکک، پایتخت قرقیزستان بود، اما هواپیماهای جنگنده ایرانی این هواپیما را هنگام عبور از حریم هوایی ایران وادار به فرود کردند و پس از دستگیری آقای ریگی و یکی دیگر از اعضای ارشد جندالله، به هواپیما و سایر مسافران آن اجازه دادند به مسیر خود ادامه دهد.

در پی انتشار این اطلاعیه، مقامات مختلف دولتی نحوه دستگیری رهبر جندالله را نشانه ای از اقتدار جمهوری اسلامی و قدرت و قابلیت نهادهای امنیتی و اطلاعاتی این کشور توصیف کردند.

تلویزیون دولتی ایران هم فیلمی را با عنوان تصویر بازداشت آقای ریگی پخش کرد که ماموران امنیتی نقاب پوش را نشان می داد که با ورود به یک هواپیما، آقای ریگی را که ظاهرا مسافر این هواپیماست دستگیر و از هواپیما خارج می کنند.

به این ترتیب، محتوای اطلاعیه وزارت امور خارجه قرقیزستان که با تایید فرود اجباری هواپیمای قرقیز در خاک ایران و اعتراض نسبت به این اقدام، بازداشت چند تن از مسافران خارجی این هواپیما را به دور از حقیقت توصیف کرده به منزله تردید در صجت اظهارات مقامات ایرانی در مورد نحوه و محل بازداشت آقای ریگی بوده است.

به گزارش پرس تی وی، آقای مهمانپرست گفته است که شواهدی در دست است که نشان می دهد عبدالمالک ریگی در هواپیمای مسافربری قرقیز بازداشت شده است.

در همین زمینه، خبرگزاری مهر به نقل از آقای مهمانپرست گزارش کرده است که محمدر ضا شیبانی، معاون وزارت امور خارجه ایران، در ملاقات با سفیر قرقیزستان در تهران، "مراتب نگرانی جمهوری اسلامی ایران از به کار گیری سرزمین کشورهای منطقه علیه منافع، مصالح و امنیت جمهوری اسلامی ایران را به وی ابلاغ کرد.

براساس این گزارش، آقای شیبانی توجه سفیر قرقیزستان را به اسناد و قطعنامه های سازمان ملل و سایر اسناد بین المللی در زمینه مبارزه با تروریسم جلب کرده و گفته است که از کشورهای منطقه انتظار می رود از رویکردهای مغایر با این قوانین بین المللی خودداری کنند.

در عین حال، این گزارش مشخص نمی کند که آیا جمهوری اسلامی به کشور یا کشورهای خاصی در مورد دست زدن به چنین اقداماتی ظنین است یا نه.

طی سال های گذشته و به خصوص پس از عملیات خشونت آمیز گروه جندالله در داخل ایران، مقامات جمهوری اسلامی اعلام می داشتند که رهبران و اعضای جندالله در خاک پاکستان پناه گرفته اند و با برخورداری از حمایت برخی نهادهای دولتی آن کشور، عملیات خود در خاک ایران را برنامه ریزی و اجرا می کنند اما از مداخله کشور منطقه ای دیگری در این زمینه سخن نگفته بودند.

پس از اعلام خبر بازداشت آقای ریگی هم سفیر پاکستان در تهران اعلام داشت که کشور او نقشی مهم در این ماجرا داشته است اما در این زمینه جزئیات بیشتری ارائه نداد.