۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه




شنبه ۹ مرداد ۱۳۸۹
پرونده همچنان باز اعدام‌های 67

از هدی صابر تا بیانیه اوباما
شکار 7 خبر
از میان گله پرشمار اخبار ایران




1- هدی صابر، اندیشه پرداز ملی مذهبی که در خیابان ربوده شد، همچنان در چاه جمکران کودتای 22 خرداد غیب است. چون اعدام، ترور، بازداشت و شکنجه و اعتراف گیری و نمایش های دادگاهی پاسخ نداد، تیم های قتل های زنجیره ای را فعال کرده اند به این امید که این یکی پاسخ بدهد و از ترس زبان به کام بکشند!

2- کیهان شریعتمداری مژده داده است که حکم اعدام 6 نفر از تظاهر کنندگان ضد کودتا تائید شده است. البته مدعی شده که آنها عضو مجاهدین خلق بوده اند و از این 6 منتظرالاعدام اول اسم فامیل را ذکر کرده که معلوم نیست نام کیست و اگر سازمان مجاهدین پس از 30 سال 6 فعال در حد اعدام بدلیل حضور در تظاهرات ضد کودتا دارد، پس فاتحه همه رجزخوانی های 30 ساله درباره بسته شدن دفتر مجاهدین خلق درایران برباد است!

3- یک سرنشین کشتی نفتکش ژاپنی بعنوان شاهد برخورد یک جسم نورانی به بدنه این کشی در صحنه ظاهر شده است. اظهارات او اشاره به شلیک موشک به سمت این کشتی است و شلیک کننده نیز از هم اکنون معلوم و مشخص. مقامات جمهوری اسلامی گفته اند دزدان دریائی به نفتکش شلیک کرده اند، اما مطبوعات و رسانه های تصویری و همچنین نتایج بدست آمده از تحقیقات اولین، راهزن را سپاه پاسداران می داند که خواسته بگوید از این کارها میتوانیم بکنیم.

4- مذاکرات 1+5 باید همین روزها شروع شود و جمهوری اسلامی اعلام داشته بدون هیچ قید و شرطی حاضر به حضور در این مذاکرات است. البته صورتجلسه را تغییر داده و گفته بر سر قطع تولید اورانیوم 20 درصدی آماده مذاکره است. این اسم رمز که مردم ایران نباید بفهمند ولی 1+5 باید بفهمد اینست که حاضریم بدون قید و شرط 1200 کیلو اورانیوم 3 و نیم درصدی را بدهیم و به جای آن برای راکتور تحقیقات پزشکی تهران اورانیوم 20 درصدی به ما بدهید. تقریبا همان توافقی که در مذاکره با برزیل و ترکیه بدست آمده بود. این پیشنهاد چند روز است از دهان های مختلف در جمهوری اسلامی طرح می شود اما هیچ عکس العملی از طرف 1+5 به آن نشان داده نمی شود، که معنای آن عقب بودن پیشنهاد ایران و توقعات دیگری است که 1+5 دارد. جمهوری اسلامی هم میداند اما نمی خواهد به روی خود بیآورد. ظاهرا ماجرا از این سطح و حتی سطح قبول قطعنامه ها نیز عبور کرده است.

5- حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان که تا چند ماه پیش یار حمام و گلستان پاکستان و ایران شده بود، همزمان با اعلام استراتژی جدید امریکا در افغانستان و روی ویکی لیکس رفتن اسناد سفارت امریکا در کابل که در آن جمهوری اسلامی متهم به تقویت نظامی طالبان و آموزش دادن به آنهاست، ناگهان فرمان را پیچانده و خود را از لب دره به وسط جاده رسانده است. او گفت امریکا و ناتو بجای آنکه در روستاهای افغانستان بدنبال طالبان باشد باید کانون های آموزش و ارتباط آنها را بمباران کند. مقامات جمهوری اسلامی به روی خود نیآورده و گفتند کرزای آدرس پاکستان را میدهد، اما خودشان هم میدانند که امریکا پاکستان را بمباران نخواهد کرد، بلکه ممکن است مشترکا ایران را بمباران کنند.

6- اوباما روز گذشته یک بیانیه تند و تیز منتشر کرد که در واقع در آن خواسته شده جمهوری اسلامی به معامله ای که بر سر بازگرداندن شهرام امیری (کارشناس اتمی و یا رئیس سایت اتمی قم) شده بود عمل کند و امریکائی های گروگان گرفته شده درایران را آزاد کند. این پیام را بصورت مستقل در همین شماره پیک نت میخوانید.

7- اخبار اعتصاب غذای زندانیان بند اطلاعات و امنیت اوین بر خلاف تصور حکومت بسرعت در جامعه پخش شده و اجتماع خانواده های آنها در مقابل دادسرای تهران به یک نمایش اعتراضی – خیابانی انجامید. حکومت هنوز نمی خواهد بپذیرد که دهه 1360 و بی خبری مردم و اعتماد آنها به به حاکمیت تمام شده و به همین دلیل است که کوچکترین اخبار مربوط به زندان، مربوط به جنبش سبز، مربوط به دیدار سران جنبش سبز و هر خبری در این رابطه بسرعت برق و توفان در سراسر ایران می پیچد و باز هم از بدنه حاکمیت به سمت جنبش گوشت می کند.

هفته، با واکنش ها و پیامدهای این 7 خبر، در کنار واکنش ادامه دار به سخنرانی احمد جنتی در کنار چاه جمکران آغاز شده است.

جنازه‌ها را با ماشین حمل گوشت جابه‌جا ‌کردند
آرش بهمنی
arashbahmani(at)gmail.com

در سه راه افسريه در جنوب شرق تهران جاده ای است به نام بلوار امام رضا که سرآغاز جاده تهران مشهد است. پانزده شانزده کيلومتر که در اين جاده حرکت کنيد در سمت چپ‌ چند گورستان می بينيد که به اقليت‌های مذهبی تعلق دارد. یکی از این گورستان ها هم به گورستان خاوران است؛ جایی که از 20 سال پیش،شاهد رفت وآمد سوگوارانی است که گل های پرپرشده خود را روی قبرهایی می ریزند که نام صاحب آنها،روشن نیست.گورستان جمعی زندانیان سال 67؛آنان که پس از دادگاه هایی چند دقیقه ای،حکم مرگ گرفتند و تیرها که تمام شد در شوفاژخانه های زندان اوین بردارشدند.

کل گورستانی که اعدام شدگان در آن خفته اند به محوطه ای در ابعاد حدود سی متر در شصت متر خلاصه می شود و در واقع چيزی جز زمينی خاکی نيست، هرچند، بعضی از خانواده ها سنگ قبرهای نمادين و فرضی در جاهايی نصب کرده اند. دو سه سنگ قبر هم هست که می گويند کسانی که آنها را آنجا گذاشته اند به نحوی اطمينان حاصل کرده اند که اعدامی مورد نظرشان در آنجا مدفون شده است.



گورستان خاوران در گذشته ها تنها محل دفن بهایيان بود اما اکنون بخشی از آن به عنوان مدفن کسانی شناخته می شود که طی اعدام دسته جمعی شمار زيادی از زندانيان سياسی در تابستان 1367 جان خویش را از دست دادند. اعدام‌هایی که به حکم آیت‌الله خمینی انجام گرفت و بهانه آن نیز، انجام عملیات "فروغ جاویدان" از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران ذکر شد. عملیاتی که پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی و اعلام آتش‌بس انجام گرفت. اما هنوز برای بسیاری این سئوال وجود دارد که اگر بهانه اعدام‌ها، این عملیات بود، چرا زندانیانی که از سال ها پیش درزندان به سر می بردند ـ از مجاهد و چپ ـ اعدام شدند؟

"رينالدو گاليندو پل"، گزارش‌گر ويژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در آن زمان شمار زندانيان سياسی را که اعدام شدند، 1879 نفر اعلام کرد، "سازمان عفوبین‌الملل" اما تعداد زندانیان اعدامی را بیش از 2500 نفر اعلام کرده و آیت‌الله العظمی منتظری با ذکر این نکته که تعداد دقیق اعدام‌شدگان را در خاطر ندارد، تعداد آنان را 2800 یا 3800 نفر اعلام کرده بود. هرچند آماری که گروه‌های سياسی ايرانی منتشر کرده‌اند، بسيار بيش از اينهاست. از جمله می‌توان به لیستی که توسط سایت "عصرنو" منتشر شده، اشاره کرد که کامل‌ترین لیست در این زمینه است و تاکنون اسامی 4484 نفر از اعدام‌شدگان را منتشر کرده است.

(http://asre-nou.net/1381/bahman/13/m-asami-gatlha.html)

محمدجواد لاریجانی، همان زمان در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی گفته بود:" فکر نمی‌کنم [اعدامی‌ها] تعداد زیادی باشد.... هزار نفر دو هزار نفر چیز زیادی نیست. ما دو میلیون افغانی و بیش از نیم میلیون عراقی را غذا می‌دهیم."



تابستان 67

همه چیز از تابستان سال 67 آغاز شد. سالی که با توجه به شرایط کشور، آیت‌الله خمینی، قطعنامه 598 را پذیرفت و از آن با عنوان «نوشیدن جام زهر» یاد کرد. چندی پس از پذیرش قطعنامه، سازمان مجاهدین خلق، در مرزهای ایران و عراق دست به عملیاتی نظامی زد. این عملیات اما با شکست مواجه شد و بسیاری از نیروهای مهاجم، کشته یا توسط نیروهای جمهوری‌اسلامی اسیر شدند. اعدامیان اما در این عملیات حضور نداشتند؛برخی از زندانیان باقیمانده از آن دوران نیز گفته اند که کسی در زندان از این عملیات خبر نداشت،چراکه سه ماه قبل از اعدام ها،همه ملاقات ها قطع شده بود.

مقامات جمهوری‌اسلامی اما تاکنون درباره اتفاقات سال 67 سکوت کرده‌اند و جز در موارد معدودی، حرف و سخنی از این واقعه به میان نمی‌آید. تنها منبع رسمی که درباره اعدام‌ها سخن گفته، خاطرات آیت‌الله منتظری است که به برخی از مکاتبات و اتفاقاتی که در این زمینه رخ داده، اشاره دارد.

آن‌گونه که ایت‌الله منتظری نوشته است، پس از عملیات مجاهدین، آیت‌الله خمینی، با نوشتن نامه‌ای دستور بررسی مجدد پرونده زندانیان را می‌دهد و می‌نویسد:" کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اكثريت آقایان حجه‌الاسلام نيری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماينده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد." گرچه آیت‌الله منتظری در انتساب این نامه به آیت‌الله خمینی تشکیک می‌کند و آن را مربوط به سیداحمد خمینی می‌داند.

یرواند ابراهامیان، در این باره می‌نویسد:" در نخستين ساعات روز جمعه ٢٨ تيرماه ١٣۶٧ حصارهاى آهنينى بر گرد زندان هاى اصلى در سرتاسر ايران کشيده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن ها قطع شد. تلويزيون ها را از برق کشيدند و از توزيع نامه ها، روزنامه‌ها و بسته هاى دارويى (در زندان ها) خوددارى ورزيدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانيان را از حول و حوش زندان ها پراکنده ساختند. به زندانيان دستور داده شد که در سلول هاى خود باقى بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانى خوددارى کنند. رفت و آمد به مکان هاى عمومى مانند درمانگاه ها، کارگاه ها، قرائت خانه ها، تالارهاى تدريس و حياط ها ممنوع شد."

اما برخی دیگر از زندانیان آن سال‌ها، روایتی دیگرگونه از ماجرا دارند. محسن خاتمی، از اعضای حزب رنجبران، در این باره می‌گوید:" اواخر خردادماه بود که توسط یک منبع موثق پیغامی به نقل از یکی از بستگانم به من منتقل شد. مرحوم ایت‌الله جزایری از بستگان نزدیک من بود که در زندان هم تلاش زیادی برای شکستن حکم من انجام داده بود. با تلاش‌های او، بعد از اینکه 5 سال زیر حکم اعدام بودم، حکمام به حبس ابد تغییر یافت. آیت‌الله جزایری اواخر خرداد یا اوایل تیرماه برای من پیغام فرستاده بود که مواظب باشید، کشتار بزرگی در راه است. چندی پس از آن همه ملاقات‌ها و ارتباطات ما با جهان بیرون کاملا قطع شد. به ما گفته بودند چون قرار است پرسنل زندان اوین به جبهه‌ها فرستاده شوند، این اتفاق افتاده است."

وی درباره اینکه چه زمانی در زندان متوجه شد که اتفاقی در راه است، به روز می‌گوید:" به ما خبر رسید که یکی از اعضای حزب توده به نام «کیومرث زرشناس» اعدام شد. وی از جمله افرادی بود که با توجه به تحلیل حزب توده ایران، همواره از جمهوری اسلامی دفاع می‌کرد. با توجه به پیغامی که به من رسیده بود و سپس شنیدن خبر اعدام زرشناس، حدس زدیم باید اتفاقی در راه باشد، هر چند تصور نمی‌کردیم ابعاد فاجعه تا این حد گسترده باشد."

گفته می‌شود کمیسیونی سه نفره ـ شامل حسین‌علی نیری، مرتضی اشراقی و مصطفی پورمحمدی ـ وظیفه داشتند که با زندانیان مصاحبه کنند. این مصاحبه در اکثر موارد به صورت کتبی و گاهی، شفاهی بود. درباره رفتار این کمیسیون نوشته‌اند:" حجت الاسلام نيرى مصمم بود حداکثر صدمه را (به مخالفان سياسى) وارد کند. در حاليکه آيت الله اشراقى با حالتى نه چندان قاطع سعى داشت راه اعتدال بپيمايد."

آن‌گونه که یرواند ابراهامیان به نقل از برخی شاهدان این واقعه می‌نویسد،ابتدا از هر یک از مجاهدین گرایش سیاسی‌شان سئوال می‌شود و اگر کسی می‌گفت «مجاهدین»، بلافاصله به اعدام محکوم می‌شد؛چرا که در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی مجاهدین را با نام منافقین ذکر می‌شوند و نفس ذکر نام مجاهدین به معنی موافقت با آنان و«پافشاری بر نفاق» تصور می‌شد. کسانی که پاسخ داده بودند «منافقین» با سئوال‌های دیگری روبرو می‌شدند. سئوالاتی هم‌چون «آيا حاضريد در مصاحبه تلويزيونى منافقين را محکوم کنيد؟»، «آيا حاضريد طناب دار را به گردن يک عضو فعال منافقين بيندازيد؟»،«آيا حاضريد ميدان‌هاى مين گذارى شده را براى ارتش اسلام پاکسازى کنيد؟» و ...

سئوالاتی که از نیروهای عضو گروه‌های چپ پرسیده می‌شد،اما متفاوت بود. برخی سئوال‌هایی که از چپ‌ها پرسیده می‌شد، بدین شرح بود: «آيا شما مسلمانيد؟»، «آيا به خدا اعتقاد داريد؟»، «آيا به بهشت و جهنم معتقديد؟»، «آيا محمد را به‌عنوان خاتم انبياء قبول داريد؟»، «آيا در ماه رمضان روزه مى گيريد؟»، «آيا قرآن مى خوانيد؟»، «آيا هر روز نماز مى خوانيد؟»، «آيا ترجيح مى دهيد با يک مسلمان هم بند شويد و يا يک غيرمسلمان؟»، «آيا حاضريد زير ورقه اى را داير بر اينکه به خدا، به پيغمبر، به قرآن و به روز رستاخيز ايمان داريد امضا کنيد؟» و «آيا در خانواده اى بزرگ شده ايد که پدر در آن نماز مى خواند، روزه مى گرفت و قرآن مى خواند؟».... سئوال آخر برای آن بود که مشخص شود آیا فرد زندانی، «مرتد ملی» است یا «مرتد فطری».

محسن خاتمی در این‌باره می‌گوید:" برای بسیاری از چپ‌ها پرسش‌نامه‌هایی فرستادند که پر کنند. این پرسش‌نامه‌ها مملو از سئوالات عقیدتی بود. گروه‌های چپ، جلسه‌ای گذاشته بودند که با این پرسش‌نامه‌ها چگونه برخورد کنند. تصمیم گرفتیم که به صورت تاکتیکی به سئوالات جواب بدهیم تا زنده بمانیم. هر اشتباهی می‌توانست موجب مرگ شود. مثلا اعلام اینکه به حزب توده و جمهوری اسلامی معتقدم، مجازات مرگ داشت. برای نمونه می‌توانم از «بهمن رونقی» نام ببرم که بی هیچ حکم مشخصی در زندان بود. او از اعضای حزب توده بود و به دلیل آنکه اعلام کرده بود طرفدار حزب توده است، اعدام شده بود."

هوشنگ اسدی، در کتابی که به زبان انگلیسی و با نام "نامه‌هایی به شکنجه‌گرم" منتشر کرده، تصویری از جلسات دادگاه را به ریاست نیری،که می‌توانست به مرگ زندانیان ختم شود را آورده است:

- حزب توده را قبول داری؟

...

- نماز می‌خوانی؟

...

- جمهوری اسلامی را قبول داری؟

...

- کادر یک حزب بودی؟

...

- شهادتین را بگو

..."

و به همین سادگی، سرنوشت مرگ یا زندگی انسانی مشخص می‌شد.

یرواند ابراهامیان می‌نویسد:" اين بازجوئيها که به مدت سه ماه ادامه يافت، در اوين و گوهردشت در تالار اصلى دادگاه صورت گرفت. بخشى از بازجوييها حالت شفاهى داشت، و بخش ديگر به شکل پرسش نامه هاى ماشين شده انجام پذيرفت. بعضى از زندانيان مى توانستند بازجويان خود را ببينند ولى ديگران در پشت پاراوان هاى بلند پنهان شده بودند. کسانى که جوابهايشان پذيرفتنى بود به سوى راست تالار دادگاه و آنها که پاسخهايشان غيرقابل قبول بود به سمت چپ تالار هدايت مى شدند، دسته نخست را به بندهاى خود باز مى گرداندند و به آنها دستور نماز خواندن مى دادند. اگر زندانى از خواندن يک نوبت نماز خوددارى مى کرد از بابت آن ده ضربه تازيانه به او مى نواختند و مجازات کسى که در روز از به جا آوردن هر پنج نوبت نماز خوددارى مى ورزيد، پنجاه ضربه شلاق بود. آنهايى که نتوانسته بودند با موفقيت به پرسشها پاسخ گويند و مردود شناخته شده بودند، بعد از يک وقفه ى کوتاه براى تحويل مايملک مختصر و نوشتن آخرين وصاياى خود به سوى چوبه هاى دار برده مى شدند. بعضى از آنها به گفته خود توانستند جان سالم بدر ببرند، چون در ازدحامى که بوجود آمده بود اشتباها به سمت درى که نمى بايست هدايت شدند. جان به در بردگان به ياد مى آورند که چگونه صحبت مربوط به نوشتن آخرين وصيت نامه را شوخى مى پنداشتند چون نمى توانستند تصور کنند که چنان پرسش هايى ممکن است سرنوشت مرگ و زندگى يک نفر را تعيين کند. رفتارى که با زنان صورت گرفت تا اندازه اى پيچيده تر بود. در حالى که زنان مجاهد به عنوان «محارب خدا» به دار آويخته شدند، به زنهاى متعلق به سازمانهاى چپ، حتى اگر در خانواده هاى مذهبى هم پرورش يافته بودند، فرصت ديگرى ارزانى شد چون آنها (به‌عنوان زن) بطور کامل مسئول اعمال خود شناخته نمى شدند. زن بودن در جمهورى اسلامى براى خود امتيازاتى دارد! آنها در قبال هر نوبت نمازى که نخوانده بودند، ۵ ضربه شلاق «تغزير» مى شدند."

محسن خاتمی می‌گوید:" نخواندن نماز، تعزیر داشت. خیلی از دوستان ما را با زور شلاق به نماز خواندن وادار کردند. بعضی‌ها روزی 50 شلاق سهمیه داشتند. شرایط وحشتناکی بود. خود من یادم هست که زمان صبحانه 30 نفر سر سفره بودیم، اما وقتی شام را به ما می‌دادند، تنها 5 نفر بودیم. به معنی واقعی شاهد رقص مرگ در زندان بودیم. بعضی از دوستان ما در گوهردشت می‌گفتند که جنازه‌ها را با ماشین‌های حمل گوشت، به بیرون از زندان منتقل می‌کردند. در همان زمان، یک شب صدای انفجاری به گوش ما رسید. دود و آتش همه جا را گرفته بود. بعدها بعضی می‌گفتند که در زندان اوین، جنازه عده‌ای از زندانیان را آتش زده‌اند."

اما مورخان جمهوری اسلامی، عقیده دیگری دارند. در کتاب «پاسداشت حقیقت»نویسندگان - عباس سیمی‌نمین و رضایی - می‌گویند:"در این گونه مدعیات مطرح شده ... بسیار می‌توان مناقشه کرد. بر فرض یکی دو نفر به خاطر آنکه نمی‌دانند قضیه از چه قرار است نمی‌گویند حاضریم روی مین برویم یا حاضر به انجام مصاحبه تلویزیونی نمی‌شوند، یا در پاسخ به این سئوال که تو سر موضعی؟ بلافاصله می‌گویند بله و خلاصه به این دلایل فوری او را می‌برند و اعدام می‌کنند. اما مگر بقیه تا این حد ساده لوح و ابلهند که بلافاصله نفهمند قضیه از چه قرار است و مثلاً در مقابل این سئوال که آیا حاضری روی مین بروی یا خیر؟ در حالی که نه اصلاً مینی موجود در آنجا موجود است که فرد مزبور ناچار باشد عملا هم گفته خود را ثابت کند و نه به دلیل پذیرش قطعنامه از سوی ایران قرار به ادامه جنگ است که او را به جبهه بفرستند و خواستار وفای به عهدش شوند، طبعا پاسخ مقتضی را برای دچار نشدن به سرنوشت نفر قبلی می‌دهند."



بعد از فاجعه

یرواند آبراهامیان می‌نویسد:"به خويشاوندان قربانيان تا بعد از تاريخ ۴ آذر ماه هيچ اطلاعى درباره ى اعدام آنها داده نشد. بعضى از آنها با تلفن، به کميته‌ها و معدودى نيز به خود زندان اوين احضار شدند تا اثاثيه شخصى و يا آخرين وصيتنامه هاى اعدام شدگان را، در مواردى که اين وصيتنامه‌ها بى زيان تشخيص داده شده بود، تحويل بگيرند. براى آنکه از ازدحام جلوگيرى شود آنها را در گروه هاى جدا از هم و طى چندين هفته به مراکز مورد نظر فراخواندند. به بستگان اعدام شدگان صريحا اعلام شد که حق برگزارى مراسم چهلمين روز درگذشت آنها و گرد آمدن در گورستان هاى بهشت زهرا و گلزار خاوران را ندارند. در اين گورستان ها، مارکسيست ها را به اين عنوان که «نجس» هستند جدا از ديگران به خاک سپردند. به اين ترتيب احکام مربوط به ارتداد درباره مردگان نيز به مرحله ى اجرا گذاشته شد."

بسیاری از اعدام شدگان را به طور دسته جمعی در گورستان خاوران دفن کردند. هنوز جای دفن بسیاری از آن‌ها مشخص نیست و تا چند سال پیش حتی به خانواده آن‌ها نیز اجازه حضور در گورستان خاوران نمی‌دادند. تنها چند سال است که به طور محدود خانواده‌ها اجازه دارند بر سر قبر عزیزان خود حاضر شوند.

بنیاد عبدالرحمن برومند که در ۲۲ خرداد، نسخه انگلیسی بررسی اعدام‌های سال ۶۷ را منتشر کرده بود، اینک به مناسبت سالگرد این اعدام‌ها نسخه فارسی تحقیقات قاضی جفری رابرتسون را در اختیار عموم قرار داده است. انتشار این گزارش در ابتدا با انتقادهایی همراه بود. بنیاد در پاسخ منتقدان گزارش می‌نویسد: " اکثریت کسانی که در این باره نظر داده‌اند، از محتوای گزارش اطلاعی ندارند و آن را نخوانده‌اند."

آیت الله خمینی وقتی در تابستان ۶۷ فرمان داد که «كسانی كه در زندان‌های سراسر كشور بر سرموضع نفاق خود پافشاری كرده و می‌كنند محارب و محكوم به اعدام می‌باشند»، ناگهان ارتباط زندان‌ها با دنیای خارج بریده شد.و تنها هیاغت بازپرسی قرار شامل یک قاضی شرع، دادستان انقلاب و یک افسر عالیرتبۀ اطلاعاتی امکان ورود یافتند. بنا بر گزارش بنیاد برومند، این هیات‌ مسئول تفتیش عقیده زندانیان عقیدتی شد و رای به «محارب» بودن تعداد زیادی از زندانیان داد.

این گزارش می‌افزاید:"هیات بازجویان تنها یک پرسش از زنان و مردان جوانی داشت - که بیشترشان در اوایل دهۀ١٣٦٠، فقط به اتهام شرکت در تظاهرات خیابانی یا اجتماعات سیاسی، و یا داشتن نوشته‌های «سیاسی» بازداشت و به زندان محکوم شده بودند. زندانیان نمی‌دانستند که مرگ یا زندگی‌شان بسته به پاسخی است که به پرسش بازجویان می‌دهند. چشم زندانیانی را که بر عقاید سیاسی و مذهبی خود پافشاری می‌کردند می‌بستند و گروه گروه به سمت چوبه‌های دار می‌فرستادند و سپس پنهانی اجساد آنان را در گورهای جمعی دفن می‌کردند."

انتشار این گزارش در ۲۲ خرداد با واکنش‌های متفاوتی روبرو شد.مسئولین این بنیاد در همین رابطه می‌گویند: " انتشار این گزارش فارغ از موضوع اصلی آن، یعنی جنایت یک دولت علیه بشریت، بحث مهم «انتخاب بین مصلحت و حقیقت» را در میان هواداران دموکراسی در ایران دامن زده، خود نتیجۀ مثبتی است. مسئولان بنیاد به دقّت این بحث را دنبال کرده و متوجه شدند که اکثریت کسانی که در این باره نظر داده‌اند، از محتوای گزارش اطلاعی ندارند و آن را نخوانده‌اند. برای روشن کردن اذهان و به امید تشویق عموم به ادامۀ این بحث، بنیاد برومند سالگرد صدور فتوای کشتار ٦٧ را وقت مناسبی برای انتشار ترجمۀ فارسی فشردۀ گزارش قاضی رابرتسون دانسته و به این مناسبت، با ادای احترام به یاد قربانیان این جنایت فجیع، متن مذکور را در اختیار عموم قرار می‌دهد."

تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۸۹, ساعت ۱۳:۵۸

ضیا نبوی، مجید دری، علی ملیحی و غلامحسین عرشی به بهداری اوین منتقل شدند
بدنبال اعتصاب غذا
جرس: ضیا نبوی، مجید دری، علی ملیحی و غلامحسین عرشی از زندانیان سیاسی اوین که از چند روز پیش در اعتصاب غذا بسر می بردند ، به بهداری اوین منتقل شدند .



طبق اخبار رسیده از زندان اوین به کلمه ، ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل و فعال دانشجویی ،علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم، مجید دری دانشجوی ستاره دار و غلامحسین عرشی از شهروندان معترض به نتایج انتخابات دیروز به خاطر وخامت وضعیت جسمی شان به بهداری زندان منتقل شدند . آنها پس از دریافت خدمات اولیه پژشکی و زدن سرم دوباره به سلول انفرادی بازگردانده شدند .این زندانیان به اعتصاب غذای خود ادامه دادند.


این چهار نفر که دچار ضعف شدید جسمانی شده و پزشکان به آنها توصیه کرده اند اعتصاب غذای خود را بشکنند ، همچنان به همراه دوازده نفر دیگر به اعتصاب خود ادامه می دهند.

همچنین مجید توکلی ، فعال دانشجویی هم وضعیت عمومی نامناسبی دارد اما حاضر نشده برای دریافت خدمات اولیه پزشکی از جمله دریافت سرم به بیمارستان زندان اوین منتقل شود .حال وی و سایر زندانیان اعتصاب کننده از جمله بهمن احمدی امویی و عبدالله مومنی نیز نامساعد گزارش شده و رو به وخامت می رود .


خانواده این زندانی های عقیدتی – سیاسی به شدت درباره سلامت آنها اظهار نگرانی می کنند و خواهان ملاقات با عزیزان شان هستند .


پیش از این نیز پیمان کریمی آزاد ،از بازداشت شدگان روز عاشورا که به بیماری دیابت مبتلاست به بیمارستان منتقل شد. از وضعیت سلامتی وی که دچار بیهوشی شده بود خبری در دست نیست .اما شنیده ها حاکی است او همچنان در بیمارستان بستری است .


‫ بهمن احمدی امویی روزنامه نگار، حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت، عبدالله مومنی فعال دانشجویی و سخنگوی ادوار تجکیم، علی پرویز فعال دانشجویی، حمیدرضا محمدی فعال سیاسی، جعفراقدامی فعال مدنی، بابک بردبار عکاس خبری، ابراهیم (نادر) بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق، کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار، کیوان صمیمی روزنامه نگار و محمد حسین سهرابی راد از دیگر زندانیان بند ۳۵۰ اوین هستند که از روز دوشنبه گذشته در اعتراض به رفتارهای توهین آمیز ماموران و مسولان زندان اوین و بند ۳۵۰ به سلول انفرادی منتقل شده و همچنان در اعتصاب غذا به سر می برند .ماموران وزارت اطلاعات و مسوولان زندان اوین این زندانیان را که خواستار حقوق اولیه و انسانی شان بودند ،تهدید کرده اند که در اوین کهریزک دوم به پا خواهند کرد.


خانواده این زندانیان دربند خواهان رسیدگی دادستان تهران به وضعیت این زندانیان هستند زندانیانی که به گفته این خانواده ها جان شان در خطر است

تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۸۹, ساعت ۹:۴۸
مردی که هرگز خود را در اوج ندید
فردا؛ تشییع پیکر محمد نوری از مقابل تالار وحدت

جرس: ‌مراسم تشييع پيكر مرحوم محمد نوری چهره ماندگار موسيقي ايران فردا(11 مرداد) ساعت 9:30 صبح از مقابل تالار وحدت تا قطعه هنرمندان بهشت زهرا تشييع مي‌شود.



محمد نوری خواننده پیشکسوت به دلیل بیماری و وخامت وضعیت جسمانی شنبه‌شب در بیمارستان دار فانی را وداع گفت. وی در یکی از آخرین گفتگوهایش به ایسنا گفته بود: من هرگز خود را در اوج ندیده‌ام. با زیربنایی سست هم می‌توان به اوج رفت، ولی ماندن در قله کار هر کس نیست، کار ما هم نیست؛ آن که به سرعت اوج می‌گیرد، با همان سرعت سقوط می‌کند. رمز ماندگاری در همین است که طوری باید به اوج رفت که بی‌برگشت باشد."

سرانجام مردی که هرگز خود را در اوج ندید وحدود یک سال اخیر درگیر بیماری سخت و بدخیم شده بود دیشب به اوج پیوست.

رادیو کوچه در روزهای بیماری محمد نوری طی گزارشی درباره وی نوشت:

محمد نوری متولد ۱۳۰۸-فارغ التحصیل هنرستان تیاتر، و زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران و مبانی تیاتر از دانشکده‌ی علوم اجتماعی است.

نوری آواز را نزد خانم «باغچه‌بان»، و تئوری موسیقی را نزد «سیروس شهردار» و «فریدون فرزانه»، که از اساتید هنرستان عالی موسیقی هستند، فراگرفت، هر چند که خود نوری شیوه‌ی آوازش را تاثیر پذیرفته از بافت و غنای اساتیدی چون «حسین اصلانی»، «ناصر حسینی»، و «محمد سریر» می‌داند.

دوران نوجوانی نوری در دهه‌ی بیست، برابر بود با آغاز نوعی تفکر در شعر و موسیقی آوازی در میان مردم ایران، که بخشی از آن را می‌توان متاثر از نشر و پخش وسیع‌تر موسیقی علمی و آثار فورکلور کشورهای مختلف جهان از طریق رادیو و صفحات گرامافون دانست. محمد نوری در همین سال‌ها که مصادف با سنین نوجوانی او بود، با خواندن اشعار نوینی که بر روی نغمه‌های روز مغرب زمین و برخی قطعات کلاسیکِ آوازی سروده شده بود، کار خوانندگی را آغاز کرد. او طی سال‌های بعد با تکیه به تحصیلات هنرستانی و دانشگاهی خود توانست هویت مستقلی به این اندیشه و گرایش ببخشد و با اجرای آثار اساتید بزرگ، فضای متفکرانه‌ای به گونه‌ی آوازی خویش بخشید، و به جایی رسید که آوازهایش طی پنج دهه در میان سه نسل، شان و اعتبار ویژه‌ای کسب کرد.



در سال ۱۳۸۵، محمد نوری در آستانه ی ۷۸ سالگی، تندیس و لوح خود را به عنوان چهره‌ی ماندگار موسیقی ایران دریافت ‌کرد؛ در این مراسم وی ترانه‌ی «سفر برای وطن» را با شعری از «نادر ابراهیمی» اجرا کرد.

به گفته‌ی برخی کارشناسان حیطه‌ی کاری محمد نوری تاکنون موسیقی اصیل ایرانی نبوده و شاید بتوان ترانه‌های او را گاهی به طور کامل «پاپیولار» (پاپ)، گاهی «فولکلور» (بومی/محلی)، و گاهی «تلفیقی» به طور مثال به نام «فولکلور-پاپ» نامید و البته گاهی نیز به صورت ارکستری کامل است. اما در مجموع از ویژگی های الکترونیک موسیقی در اکثر آلبوم ها استفاده کرده است.

درمورد ضرباهنگ اکثر ترانه‌ها، می‌توان گفت که محمد نوری به مصداق حد وسط ارسطو عمل کرده است؛ یعنی اکثر ترانه‌ها از یک ضرب‌آهنگ متعادل و آرامی برخوردار هستند و در هر آلبوم شاید یک یا شاید دو ترانه باشد که ریتم تندتری دارند و فضای شاداب‌تری را ترسیم می‌کنند .

محمد نوری آن‌طور که از بررسی آلبوم‌هایش برمی‌آید، هنرمندی صاحب فکر و اندیشه است. وجود بسیاری از آلبوم‌های او از جمله آلبوم «در شب سرد زمستانی» که کاری‌ست بر روی اشعار «نیما یوشیج» با دکلمه‌ی «احمدرضا احمدی»، و هم‌چنین دو تک ترانه‌، یکی با شعری از «فروغ فرخ‌زاد» و دیگری شعری از «سهراب سپهری»، نشان می‌دهد که نوری به شعر روی‌کردی اندیش‌مندانه دارد. وی در سایر آثارش نیز تا حد امکان ترانه‌هایی را خوانده که از لحاظ بار و معنا مطلوب هستند.

نوری تنها خواننده‌ی ایرانی‌ست که کار ترجمه و داستان‌نویسی هم داشته است و به گفته‌ی خودش در نگین، سخن، تکاپو، آدینه، دنیای سخن، سپید و سیاه ترجمه و حرف هایی داشته که مطرح کرده و هم‌چنین ترجمه‌هایی در سال‌های دور نیز داشته است.

این هنرمند در حاشیه‌ی سال‌های پرتلاش، با اجرای بیش از سی‌صد قطعه‌ی آوازی، تقریر و ترجمه‌ی مقالات و سرودن اشعاری از ترانه‌های ماندگار، بیش از پیش خود را در دل مردم این مرز و بوم جا کرد.



خبرگزاری ایسنا از قول نوری طی مصاحبه‌ ای درباره‌ ی راز ماندگاریش نوشته بود: «من هرگز خود را در اوج ندیده‌ام. با زیربنایی سست هم می‌توان به اوج رفت، ولی ماندن در قله کار هر کس نیست، کار ما هم نیست؛ آن که به سرعت اوج می‌گیرد، با همان سرعت سقوط می‌کند. رمز ماندگاری در همین است که طوری باید به اوج رفت که بی‌برگشت باشد.»

برخی از آلبوم‌های نوری از این قرارند؛ «آوازهای سرزمین خورشید»، «جاودانه با عشق»، «شکوفه در شکوفه»، «در شب سرد زمستانی»، «دل‌آویزترین» و …؛ محمد نوری هم‌چنین چند اجرا به نفع بیماران خاص نیز داشته است.



عطاءالله مهاجرانی در یادداشتی که در روزهای بیماری محمد نوری در جرس منتشر شد وی را شهریار آواز ایران خواند و نوشت:

"محمد نوری که هشتاد سالگی را پشت سر نهاده است، هنرمندی است تمام. صدای او و شیوه او ویژه اوست. صدایی که انگار نه از تارهای حنجره، بلکه از تار و پود قلب او می تراود و می جوشد. سال ها پیش در حضور محمد نوری همین نکته را گفتم: خواننده ای که با قلبش می خواند، با دلش زندگی می کند، استوار و سربلند و سبز.



محمد نوری همانند شجریان و ناظری آواز خوانان یک ملت بزرگند. صدای آن ها صدای یک ملت است. صدای شادمانی ها و اندوه سنگین و یا حسرت بزرگ ملتی که شادی را گم کرده است..."



جرس درگذشت محمد نوری را به همه ایرانیان به ویژه دوستان و خانواده اش تسلیت می گوید و برای آینده ایران هنرمندانی چون او را آرزو می کند.



به گزارش خبرنگار مهر، در این مراسم محمد سریر مدیرعامل خانه موسیقی در خصوص زندگی و ویژگیهای آواز او سخن خواهد گفت و در ادامه برخی از شاگردان او صحبتهایی درباره اخلاق محمد نوری و شیوه های آوازی این هنرمند پیشکسوت ایراد می کنند.در این مراسم محمد سریر مدیرعامل خانه موسیقی در خصوص زندگی و ویژگیهای آواز او سخن خواهد گفت و در ادامه برخی از شاگردان او صحبتهایی درباره اخلاق محمد نوری و شیوه های آوازی این هنرمند پیشکسوت ایراد می کنند.


شنبه ۹ مرداد ۱۳۸۹
عبور از مرز بحران
نیمی از صنايع كشور ازکارافتاده اند
اردلان صیامی


صنايع ايران ورشكسته شده اند؟پاسخ دولت به این سئوال منفی است .از تحقق برنامه هايش ميگويد واز 5برابر شدن سرمايه گذاري ها.در نهايت هم مشكل با تشكيل ستاد وكميته رفع خواهد شد،يا به قول يك مدير دولتي« آن واحد صنعتي كه توان نداشته باشد تعطيل ميشود وجاي نگراني نيست».اما آگاهان ومديران بخش خصوصي پاسخ ديگري به این سئوال ميدهند.اينكه نقدينگي در بازار يافت نمي شود.اينكه شركت ها ونهادهاي دولتي ضد رقابت رفتار ميكنند.براين جدال وچالش بايد بي برقي تابستان را هم افزود كه وزارت نيرو براي تامين مصرف برق خانگي به جيره بندي برق كارخانجات روي آورده؛ به این ترتیب بسياري از كارخانه ها يا به حالت نيمه تعطيل درآمده يا از ظرفيت توليد خود كم كرده اند.

اين وضعیت در حالتي مشابه در زمستان 86 رخ داد كه بعلت سرماي شديد وكمبود گاز ،دولت گاز صنايع را قطع كرد تا بتواند مصرف خانگي را تامين كند .همان موقع دولت وعده داد خسارت هاي وارده بر صنايع از قطعي گاز راجبران ميكند كه چنين نشد.امروز اما قطع برق است وهيچ سخني هم از تامين خسارت نيست

رشد 5برابري سرمايه گذاري

در چنین شرایطی وزير صنايع و معادن از رشد 5 برابري ميزان سرمايه‌گذاري بخش صنعت كشور تا پايان سال خبر داد .اين در حالي است كه به گفته ايلنا اين وزير دولت دهم مانند سال گذشته از دادن گزارش سالانه خود امتناع ورزيده وبه دادن آمار وارقام هاي تكراري بسنده کرده است .ايلنا در اين خصوص نوشت:" هر چند كه مسئولان وزارت صنايع و معادن سعي دارند تا با مقايسه عملكرد سال‌هاي گذشته عملكرد خود را واقعي و مثبت نشان دهند اما بر هيچ كس پوشيده نيست كه صنعت كشور روزگار خوبي را پشت سر نمي‌گذارد و اگر وعده وعيدهاي مسئولان دولتي محقق نشود بزودي شاهد وضعيت ناخوشي در صنعت خواهيم بود. شايد اين خود دليل موجهي براي ارائه ندادن گزارش عملكرد از سوي وزير جوان صنعت باشد چرا كه ايشان از زمان تصدي پست وزارت در دولت همواره از زير بار ارائه گزارش عملكرد سالانه شانه خالي كرده و حتي حداقل در دو سال گذشته هيچ نشست خبري را با رسانه‌ها نداشته است تا رسما به سوالات خبرنگاران پاسخ دهد. محرابيان تنها در مواردي كه به مدد افتتاح و يا بازديد از زير مجموعه‌هاي وزارت صنايع در جمع خبرنگاران قرار گرفته است ابتدا به گزارش بازديد پرداخته و در نهايت به تعدادي از سئوالات خبرنگاران پاسخ داده و در موارد متعدد از پاسخ گويي به سئوالات ديگر خبرنگاران شانه خالي كرده است."

بنا برگزارش ايلنا علي اكبر محرابيان همچنين گفته: " اين امكان براي بانك‌ها به وجود نيامد كه ميزان تقاضا واحدهاي صنعتي براي دريافت تسهيلات را به خوبي جوابگو باشند، اين در حالي است كه اگر بخواهيم به اهداف تعيين شده در برنامه پنجم توسعه دست يابيم راهي به جز تامين نقدينگي مورد نياز نداريم. "

وزير صنايع در حالي از برنامه پنجم سخن ميگويد كه مركز پ‍ژوهش هاي مجلس در گزارشي به تحليل بخش صنعت ومعدن در اين برنامه پرداخته است .ايلنا به نقل از اين گزارش آورده است:" با نگاهي كلي به مواد مرتبط با بخش صنعت، معدن و صنايع معدني در لايحه برنامه پنجم توسعه، مي‌توان دريافت كه مواد پيشنهادي دولت ساختار برنامه‌اي نداشته و فاقد برنامه كلان، اهداف و سياست‌‌هاي كلان بخشي است."

اين گزارش مي‌افزايد:" اصولاً دو نقطه ضعف اساسي و عمده در برنامه پيشنهادي دولت مشاهده مي‌شود، اولاً اهداف كمي متغيرهاي اصلي و كلان بخش معدن نرخ رشد بخش صنعت (ارزش افزوده بخش)، سرمايه‌گذاري، اشتغال، صادرات صنعتي، بهره‌وري و... برآورد و تعيين نشده‌اند و ثانياً لايحه برنامه پنجم توسعه در زمينه بخش صنعت، معدن و صنايع معدني فاقد يك سياست صنعتي مشخص يا مدل توسعه صنعتي و معدني است."

تشكيل ستاد از سوي دولت انكار

گزارش ندادن وزير صنايع به افكار عمومي ونقد وايراد مركز پژوهش هاي مجلس به برنامه پنجم در حالي است كه به گفته بسياري از مديران صنعتي وآگاهان اين حوزه ،عموم صنايع كشور دربحران به سر ميبرند.اين بحران به حدی است كه رييس دولت كه معولا به انكار مشكلات وحتي معكوس نشان دادن آن عادت دارد چند ماه پيش دستور به تشكيل ستاد براي حل مشكل صنايع داد. به گزارش خبر آن لاين:" با دستور رییس {جمهوری} ستاد «حل مشکلات تولید و صنعت» به عضویت نمایندگان تام‌الاختیار چهار وزارتخانه، بانک مرکزی و سازمان تامین اجتماعی تشکیل شده است شکل‌گیری این ستاد، آن هم به پیشنهاد احمدی‌نژاد، می‌تواند به معنی پذیرش تلویحی وجود بحران در صنایع و واحدهای تولیدی کشور باشد. تشکیل این کارگروه را هیات وزیران و به استناد اصل 127 قانون اساسی تصویب کرده است؛ تا برای حل سریع‌تر مشکلات اجرایی واحدهای تولیدی، صنعتی و معدنی و شهرک‌های صنعتی، ستادی، به ریاست وزیر صنایع و معادن تشکیل شود. شاید برخی وجود بحران در صنعت را به بحران اقتصادی جهانی گره بزنند؛ این در حالی است که همان‌ها بعضا عقیده داشتند، بحران مالی جهان اثری بر اقتصاد ایران نخواهد داشت؛ چرا که چرخ اقتصاد ما به اقتصاد جهانی وابسته نیست. اکنون اما وزیر صنایع، وزیر امور اقتصادی و دارایی وزیر نیرو، وزیر کار و امور اجتماعی، رییس سازمان تأمین اجتماعی و نیز رییس کل بانک مرکزی باید گردهم بیایند و برای حل سریع مشکلات اجرایی واحدهای تولیدی، صنعتی و معدنی و شهرک‌های صنعتی فکری بکنند."

مشكلات بزرگان صنعتي وكمبود برق

اما مشكل فراتر از اين ستادهاست چرا كه بنا بر نوشته دنياي اقتصاد «ایران خودرو بزرگترین شرکت خودروسازی ایران از مدتها پیش شرایط دشواری را تجربه می‌کند. بدهی هنگفت این شرکت خودروسازی اکنون به مرحله‌ای رسیده که برنامه فروش بخشی از اموال این شرکت در دستور کار قرار گرفته است. بدهی این شرکت بزرگ که همواره در ردیف سودآور‌ترین شرکت‌های ایرانی قرار داشت، به حدی رسیده که امکان ادامه حیات آن را به مخاطره انداخته است.ایران خودرو برای اولین بار بعد از ۴۵ سال نه تنها سودی نکرده بلکه گزارش‌ها نشان می‌دهد که این شرکت زیان داده و گفته می‌شود که این شرکت سودی برای پرداخت به سهامداران خود نخواهد داشت.»

ومشکل فقط مختص شرکت ایران خودرو نیست،به گزارش روزنامه پول: " شرکت ایرالکو که تقریبا نیمی از تولید آلومینیوم ایران را بر عهده دارد، مشکل مشابهی دارد و وضعیت مالی این شرکت به شدت بحرانی است. برخی برآوردها نشان می‌دهد که شرکت ایرالکو در سال جاری بیشتر از ۱۱۰ میلیارد تومان زیان خواهد داد. هزینه‌های بالای تولید، یکی از مشکلات اصلی تولید آلومینیوم در ایران است و بعد از بحران جهانی و کاهش قیمت محصولات فلزی از جمله آلومینیوم، دشواری‌های این شرکت چند برابر شده است. این شرکت که سه سال پیش به بخش خصوصی واگذار شد، در دو سال گذشته برای هر سهم ۳۰۰ و ۴۰۰ تومان سود در نظر گرفته بود اما اکنون این شرکت نه تنها سودی ندارد بلکه زیانش در هر سهم به بیشتر از ۳۴۰ تومان رسیده است."

در تحولي ديگر بنا بر گزارش سايت آفتاب «صنایع در سال‌های اخیر با مشکلات زیادی نظیر عدم نقدینگی، ‌افزایش مالیات بر ارزش افزوده و … مواجه بوده‌اند اما هیچ یک از مسائل فوق به اندازه قطعی برق به عنوان مهمترین منبع تولید انرژی برای سرپا بودن صنایع مهم و کلیدی نیست. با گرم شدن هوا و افزایش مصرف انرژی در بخش خانگی و به‌ویژه افزایش مصرف برق، وزرات صنایع تصیم به اتخاذ تدابیری نظیر قطعی موقت و ساعتی برق صنایع گرفت که در این میان به دلیل وجود برخی کاستی‌ها در تصمیم‌گیری و نیز اجرا و اطلاع‌رسانی به صنایع با کوتاهی‌های به‌وجود آمده صنایع استان تهران به‌ویژه شهرک‌های صنعتی جنوب، ‌شرق و غرب استان تهران خسارات میلیاردی ناشی از قطعی برق را تجربه کردند. وبسياري از واحدهاي صنعتي هم اكنون با نيمي از ظرفيت خود يا حتي كمتر مشغول به كارند.»

.....اما جاي نگراني نيست!

تمام اين موارد در حالي است كه به گزارش فارس، مدير كل صنايع استان قزوين گفته است هر شركتی كه توجيه اقتصادي نداشته باشد تعطيل ميشود وجاي نگراني نيست. به گزارش فارس اين مدير صنعتي در گفتاري انكار گونه افزود:"نگران تعطيلي واحدهاي بحراني نباشيد؛ چرا كه اگر هر واحد صنعتي توجيه اقتصادي نداشته باشد بايد از مجموعه توليدي حذف شود؛ به عنوان مثال شركت نخران يك شركت بحراني بود ولي امروز با سرمايه‌گذاري مجدد شركت، بستر در اين مكان فعال شده و يا در محل شركت فرش اكباتان نيز شركت گلرنگ فعاليت جديد خود را آغاز كرده است؛ بنابراين هيچ نگراني وجود ندارد؛ يك روز صنعت عمرش تمام مي‌شود و بايد حذف شود
شنبه ۹ مرداد ۱۳۸۹
مقام ولی فقیه ارتقا یافت
مراجع تقلید هم باید ازخامنه ای تبعیت کنند

آرش معتمد

یک هفته پس از آنکه رهبرجمهوری اسلامی در پاسخ به یک استفتا، خود را جانشین پیامبر اسلام و امامان شیعه دانست، روز گذشته یکی از مراجع تقلید نزدیک به محافظه کاران در دفاع از آرای وی، نه تنها مقلدان عادی بلکه مراجع تقلید را هم به تبعیت از حکم حکومتی ولی فقیه فراخواند .

«آري واجب است»، اين پاسخي صريح به پرسشي است كه از يك مرجع تقليد ساكن قم مي پرسيد:" آيا تبعيت از حکم حکومتی ولی فقيه بر مراجع تقليد هم واجب است؟"

استفتاي بالا را خبرگزاري فارس ـ نزديك به سپاه ـ روز گذشته از آيت الله مكارم شيرازي كرد، آن هم درست در شرايطي كه آيت الله خامنه اي و احكام حكومتي وي جدل هاي بسياري را در هفته هاي اخير بر انگيخته است. سايت رهبر جمهوري اسلامي هفته گذشته به نقل از وي در خصوص شرايط التزام به ولايت فقيه، شرط "احراز" آن را چنین بر شمرده بود :"اطاعت از دستورات حكومتي"

التزام کامل

آيت الله علي خامنه اي كه اعتقاد به اصل ولايت فقيه را "حكم شرعي تعبدي" توصيف كرده بود پيرامون اين پرسش كه افراد براي اثبات التزام خود به ولایت فقیه چگونه باید عمل کنند، گفته بود: "همین که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین اطاعت کند، نشانگر التزام کامل به آن است."

چنين پاسخي با واكنش هاي بسياري همراه بود تا جایی که ناظران سیاسی حجم حملات ، استهزا و کاریکاتورهای طنزآلودی راکه در انتقاد از این موضع آیت الله خامنه ای منتشر شد، "بی سابقه" نامیدند.

شاید از همین روست که پیروان رهبر جمهوري اسلامي می کوشند با به ميدان آوردن علماي ديني نزديك به حكومت، گزاره مطرح شده را نه صرفا باور آيت الله خامنه اي بلكه نظر ديگر مراجع تقليد معرفي كنند.در همین راستاست که وقتي از آيت الله 84 ساله زاده شيراز پرسيده مي شود« در صورتی که در زمينه سياسی يا اجتماعی حکمی از جانب رهبری جهت عامه شيعيان صادر شود آيا برای مقلدين ديگر مراجع تکليف می‌آورد؟ در زمينه‌های ديگر چطور و چرا؟» وی پاسخی کوتاه اما قاطع مي دهد :" در مسائل حکومتی حکم ولی فقيه مطاع است."

سخن آيت الله مكارم به لحاظ منطق شرعي بدان معناست كه مراجع تقليد نيز در خصوص احكام حكومتي بايد ولي فقيه را مرجع تقليد قرار دهند و از همين باب، مقلدان آنان نيز بايد حكم آيت الله خامنه اي را پذيرا باشند.

ولایت فقیه همان ولایت رسول الله

گفتني است يكي ديگر از جنبه هاي فتوای آيت الله خامنه اي این بود كه وي براي نخستين بار به طور رسمي خود را جانشين حضرت محمد و امامان شيعه دانسته بود :" ولایت فقیه شعبه‌اى است از ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) که همان ولایت رسول الله (صلى الله علیه وآله) مي باشد."

برخي سايت هاي نزديك به حكومت همچون ايسنا، مهر و جام جم اندك زماني پس از آنكه اين فتوا را به عنوان خبر نخست برگزيدند به دلايل نامعلومي آن را از صفحه خود حذف كردند.



چرا نگران شدید؟

اما روز گذشته آيت الله مكارم با گفتن اينكه« ولی فقيه نماينده امام عصر عليه السلام در زمان غيبت است» براین سخن نیز مهر تایید زد؛آن هم در حالیکه فشارهاي دو هفته اخيز چنان اوج گرفت كه سایت دفتر نشر و حفظ آثار آیت الله خامنه ای هم مجبور شد با انتشار بيانيه اي نسبت به حجم بي بديل انتقادها عليه آراي بالاترين مقام سياسي جمهوري اسلامي پاسخ دهد : " چه پیامی در این استفتا وجود داشت که این گروه را نگران کرد؟ چه نتایجی در انتشار این مطلب بود که رسانه های غیرخودی این چنین با این مطلب برخورد کردند؟"



افزایش شعاع دایره خودی ها

بيانيه مذكور به طور تلويحي تاييد مي كند كه استفتا جديد آيت الله خامنه اي داراي پاسخي با كاركرد سياسي بوده است :" پاسخی که در این استفتا آمده است شعاع دایره خودی ها را بلندتر و کشیده تر می کند."

این در حالیست که پس از انتخاب بحث برانگيز محمود احمدي نژادو با خيزش شهروندان معترض ، آيت الله خامنه اي در انتقاد از كساني كه از تقلب در انتخابات سخن گفته بودند، جامعه و نخبگان سياسي را به دو دسته "خودي و غير خودي" تقسيم و اعتراضات گروه دوم را يك "فتنه گري" توصيف كرده بود.او در نماز جمعه 29 خرداد به طور علني از رهبران سياسي جنبش سبز خواست از اعتراضات دست بكشند. خواسته اي كه با بي اعتنايي جنبش سبز همراه شد و يك روز پس از آن ـ 30 خرداد- ده ها نفر از شهروندان در تهران توسط نيروي شبه نظامي بسيج و سپاه در خيابان ها كشته شدند.

برخي از طرفداران حكومت در آن برهه، دستور آيت الله خامنه اي مبني بر توقف اعتراضات به تقلب در انتخابات را «حكم حكومتي»خواندند و بيانيه دفتر نشر آثار آيت الله خامنه اي فتواي مذكور را شفافيت يك "ضابطه" توصيف كرده است:" در واقع تعیین ضابطه ای برای احراز التزام به ولایت فقیه بود که پیش از این در این حد از شفافیت مطرح نشده بود."

دیدگاه آیت الله خمینی

پيش از رهبر كنوني جمهوري اسلامي، آيت الله خميني- بنيان گذار انقلاب 57 - نيز ولي فقيه را جانشين "رسوال الله" دانسته بود :"ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد ولایت فقیه چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است همان ولایت رسول الله است. این ها از ولایت رسول الله هم می ترسند خدا او ـ ولی فقیه ـ را ولی امر قرار داده است."

اما از آنجا که در زمان رهبري آيت الله خميني، نظريه ولي فقيه منتقد صریحی در هرم قدرت نداشت، چهره هاي سياسي و علما به ندرت آن را در بوته نقد قرار می دادند. اما در دهه هفتاد و به ويژه پس از پيروزي محمد خاتمي در سال 76 و همزمان با موج تحول خواهي و اصلاح طلبي در جامعه ، ولي فقيه نيز بيش از پيش به چالش كشيده شد. آيت الله العظمي منتظري در ابتداي صف منتقدين قرار داشت.او گفته بود:" مقام رهبری بایستی همان رهبری اش را می کرد نه اینکه یک تشکیلات درست کند و در وزارت خانه و در همه جا دخالت بکند."

اين مرجع فقيد پس از اعتراضات سال گذشته نيز شديدا به آيت الله خامنه اي حمله و به طور تلويحي رهبرجمهوري اسلامي را «حاكم جائر» دانست و «عزل» وي را خواستار شد :" جور، مخالفت عمدی با احکام شرع و موازین عقل و میثاقهای ملی که در قالب قانون درآمده باشد، و کسی که متولی امور جامعه است، بدین گونه مخالفت می‌ورزد، جائر و ولایتش جائرانه است."

آيت الله صانعي، ديگر مرجع تقليد منتقدی است که برخلاف محافظه كاران که ولايت ولي فقيه را الهي مي دانند معتقدست:" به طور کلی مشروعیت اعمال حکومت و حکومت قانونی در زمان غیبت منوط به رأی مردم است."

هاشمی رسفنجانی : ولی فقیه را خدا تعیین نکرده

حتي اكبر هاشمي رفسنجاني، رئيس مجلس خبرگان- نهادی كه وظيفه اصل و نصب مقام رهبري را دارد- نيز ترديد خود را در خصوص آسماني بودن ولي فقيه پنهان نكرده است. يكي از صريح ترين آراي وي در زمستان سال 83 اعلام شد:" ولی فقیه را خدا تعیین نکرده. اسلام غیر از زمان پیامبر (ص) و دوازده امام معصوم(ع)، نوع حکومت را تعیین نکرده است. راه تعیین حکومت، عرفی است. بعضی افراد میگفتند که ولی فقیه را خدا تعیین کرده و اکنون هم بعضی ها این اعتقاد را دارند."

اختیاراتی فراتر از پیامبران

كارشناسان مي گويند اعتراضات گسترده جنبش سبزعلیه دولت و حمايت آيت الله خامنه اي از سركوب خونين معترضان، مشروعيت وي را با ابهام هاي بزرگي از سوي جامعه و رهبران سياسي مخالف مواجه كرده است. اين عده سخنان مهدي كروبي در يكي از بيانيه هاي اخيرش را يادآوري مي كنند كه گفته است :" اختیارات و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شد که بعید می دانم در مواردی، این مقدار اختیار از سوی خداوند به پیامبران و ائمه معصومین نیز داده شده باشد و حتی گمان نمی کنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش در نظر گرفته باشد."

یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۹
گزارش روز از آخرین وضعیت زندانیان سیاسی
احضار، اعدام، اعتصاب

فرشته قاضی
f.ghazi(at)roozonline.com

خانواده های زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین که از هفته گذشته دست به اعتصاب غذا زده اند در گفتگو با "روز" خواستار ملاقات دادستان تهران با عزیزان دربند خود شدند و اعلام کردند:" دادستان تهران باید به حرفهای زندانیان گوش دهد و در جهت رفع این بحران تلاش کند." این در حالی ست که تعدادی از نیروهای وزارت اطلاعات زندانیان این بند را تهدید کرده وبه آنها گفته اند:" اینجا را تبدیل به کهریزک دوم می کنیم." جمله ای که به نوشته سایت کلمه بارها توسط مقامات زندان نیز خطاب به زندانیان سیاسی بند 350 تکرار شده است :"اینجا را برای شما تبدیل به کهریزک می کنیم."

17 زندانی سیاسی بند 350 زندان اوین پس از انتقال به سلول انفرادی دست به اعتصاب غذا زده اند، همزمان پروین تاجیک، خواهر عبدالرضا تاجیک به دادسرای اوین احضار شده است. احضار خانم تاجیک در حالی صورت می گیرد که او به "روز" گفته است: "تاکنون به درخواست او و خانواده اش برای ملاقات دادستان و وکیل آقای تاجیک با او در زندان ترتیب اثری داده نشده است".

خانواده این روزنامه نگار در نامه ای به رئیس قوه قضائیه اعلام کرده بودند در حضور نماینده دادستان و بازپرس به او هتک حرمت شده است.

از سوی دیگر با رد درخواست اعاده دادرسی جعفر کاظمی از سوی دیوان عالی کشور و ارجاع پرونده او به شعبه اجرای احکام ، روزنامه کیهان مدعی شدکه « 6 تن از وابستگان گروهك تروريستي منافقين كه در حين آشوبگري و خرابكاري در حوادث سال گذشته دستگير شده اند، در انتظار اجراي حكم اعدام به سر مي برند». این ادعا در حالی مطرح شده است که وکلا و خانواده های این زندانیان در گفتگو با "روز" از بلاتکلیف ماندن پرونده های عزیزانشان سخن گفته اند.

همزمان حکم دادگاه عیسی سحرخیز اعلام و محمد مصطفایی هم در نامه ای خواهان آزادی همسر و برادر همسرش شد.

احضار خواهر عبدالرضا تاجیک

پروین تاجیک ، خواهر عبدالرضا تاجیک به صورت تلفنی به دادسرای اوین احضار شده و می بایست امروز به این دادسرا مراجعه کند.

خانم تاجیک در این مورد به "روز" گفت:" دیروز صبح به من زنگ زدند و گفتند «شما نامه هایی به دادستان نوشته اید و بی پاسخ مانده و چند بار نیز به اوین مراجعه کرده اید فردا صبح (یکشنبه) بیایید دادسرای اوین تا در این زمینه صحبت کنیم». اما در اصل خودم هم نمیدانم چرا احضارم کرده اند و متوجه منظورشان نمی شوم. من نه کاری کرده ام و نه جرمی مرتکب شده ام بلکه فقط و فقط از برادرم دفاع کرده ام و هیچ حرف دروغ و بیخودی هم نگفته ام هر چیزی که گفته یا نوشته ام عین واقعیت بوده است."

خواهر عبدالرضا تاجیک که امروز به دادسرای اوین مراجعه خواهد کرد افزود:" ما بعد از ملاقاتی که با برادرم داشتیم و ایشان گفتند که هتک حرمت شده اند هیچ خبری از او نداریم، نه تماس گرفته و نه ملاقاتی داشته ایم و با توجه به مساله ای که مبنی بر هتک حرمت عنوان کرد به شدت نگران وضعیت او هستیم."

وی در پاسخ به این سئوال که آیا از سوی مسئولان، هیچ پاسخی به نامه شما درباره برادرتان داده اند گفت:" هیچ پاسخی ندادند. نه به نامه ما جواب دادند و نه امکان ملاقات برادرم با وکیلش را که درخواست اصلی برادرم بود فراهم کردند. ما همچنان از وضعیت او بی خبر و به شدت نگران هستیم و امروز نیز خود من به دادسرا می روم تا ببینم منظور از این احضار و آنچه که پای تلفن به من گفته اند چیست."

6 اعدام در راهست؟

پس از رد درخواست اعاده دادرسی وکیل جعفر کاظمی از سوی دیوان عالی کشور و ارجاع پرونده این زندانی سیاسی به شعبه اجرای احکام ، روزنامه کیهان خبر داد که 6 زندانی در انتظار اعدام هستند. این در حالیست که خانواده ها و وکلای این زندانیان سیاسی به "روز" گفته اند تکلیف پرونده های این زندانیان سیاسی مشخص نیست.

عبدالرضا قنبری، محسن و احمد دانش پور مقدم، علی آقایاری و علی صارمی ازجمله افرادی هستند که به اعدام محکوم شده اند.

مهدی حجتی، وکیل علی آقایاری به "روز" می گوید:" پرونده موکل من به اتفاق پرونده آقای کاظمی به دیوان عالی کشور ارجاع شده بود و من درخواست اعاده دادرسی برای موکلم کرده بودم اما تاکنون هیچ پاسخی نداده اند و هنوز نمیدانیم درخواست ما مورد پذیر قرار گرفته یا رد شده است."

وی می افزاید:" پرونده موکلم در شعبه 31 دیوان عالی کشور است و من امروز به این شعبه مراجعه خواهم کرد تا ببینم تکلیف پرونده موکلم چیست و امیدوارم با توجه به مستندات و مدارکی که ارائه کرده ایم با تقاضای ما برای اعاده دادرسی موافقت شود."}

محسن دانش پور مقدم و احمد دانش پور مقدم، پدر و پسری هستند که به اعدام محکوم شده اند. دادستان تهران پیش از این از درخواست عفو از سوی این پدر و پسر و همچنین عبدالرضا قنبری خبر داده بود.

میثم دانش پور مقدم فرزند دیگر محسن دانش پور مقدم به "روز" می گوید:" بعد از اینکه دادستان اعلام کرد پدر و برادرم درخواست عفو کرده اند، پرونده آنها همچنان مسکوت مانده و ما هیچ خبری از نتیجه درخواست عفو آنها نداریم."

وی می افزاید:" حکم پدر و برادرم در دادگاه تجدید نظر تایید شده اما متاسفانه ما حکم را ندیده ایم و نسخه ای از حکم را نه در اختیار پدر و برادرم و نه در اختیار ما قرار نداده اند که بتوانیم به دیوان عالی کشور ارسال و تقاضای اعاده دادرسی کنیم و همچنان منتظریم ببینیم نتیجه درخواست عفو چی می شود."

آقای دانش پور که حکم سه عضو دیگر خانواده اش از اعدام به حبس تبدیل شده می افزاید:" وکیل مادرم آقای شریف است و با تمام تلاش های دکتر شریف و ما اجازه ندادند که ایشان وکالت پدر و برادرم را بر عهده بگیرند. ایشان سه بار وکالت نامه را به داخل زندان فرستادند و پدر و برادرم امضا کردند اما متاسفانه وکالت نامه از زندان بیرون نیامد."

وی می افزاید:" هنوز پرونده ها بلاتکلیف است و به ما هم چیزی نمی گویند. بعد از اینکه دادستان اعلام کرد درخواست عفو کرده اند، 80 نفر عفو شدند که پدر وبرادرم جزو این 80 نفر نبودند امارئیس قوه قضاییه برای 708 نفر دیگر نیز درخواست عفو کرده است و ما نمیدانیم تکلیف پدر و برادرم چی می شود. به شدت نگران هستیم بخصوص برای پدرم که یک پیرمرد 70 ساله است و حتی قدرت راه رفتن هم ندارد و سایر هم پرونده ای های ایشان نیز رسما در دادگاه شهادت داده اند که او بی گناه است اما در کمال تعجب هم دادگاه بدوی به این مساله توجهی نکرد و هم دادگاه تجدید نظر و حکم اعدام را صادر و تایید کردند."

آقا دانش پور سپس ضمن گلایه از رسانه ها و افکار عمومی می گوید:" ما که دستمان بسته است و هیچ کاری جز انتظار و امید به عفو برای جرمی ناکرده ، نداریم اما گویا رسانه ها و افکار عمومی هم فراموش کرده اند که عده ای جانشان در خطر است و در خطر اعدام قرار دارند و گویا دیگر برای همه عادی شده است."

عبدالرضا قنبری، معلمی است که به اعدام محکوم شده و دادستان تهران درباره او نیز خبر از درخواست عفو داده بود.

یکی از نزدیکان اقای قنبری به "روز" می گوید:" همچنان از نتیجه درخواست عفو بی خبریم و پرونده نیز بلاتکلیف مانده است و ما کپی حکم را نیز نداریم که به دیوان عالی کشور اعتراض کنیم و وکیل ایشان نیز تسخیری بود و هیچ خبری حتی از وکیلشان هم نداریم."

وی می افزاید:" متاسفانه وکیل تسخیری آقای قنبری از وکلای کانون وکلای دادگستری نیست و بلکه جزو وکلایی است که براساس ماده 187 قانون برنامه توسعه اقتصادی ، از سوی قوه قضائیه پروانه وکالت گرفته و نه از کانون وکلای دادگستری و ما حتی دسترسی هم به ایشان نداریم که بدانیم چه اقدامی کرده اند یا خواهند کرد و آیا کپی حکم را دارند که بتوانیم تقاضای اعاده دادرسی بکنیم یا نه. از طرفی خبر نداریم درخواست عفو نیز به چه صورتی بوده و هنوز هیچ جوابی نداده اند و به شدت نگران هستیم."

نسیم غنوی، وکیل جعفر کاظمی، هفته گذشته خبر از رد درخواست اعاده دادرسی برای موکلش داده بود او به "روز" می گوید:" پرونده موکلم به شعبه اجرای احکام ارجاع شده و متاسفانه هیچ کاری برای جلوگیری از اعدام ایشان از ما ساخته نیست."

او می افزاید: "ما امیدوار بودیم شعبه 31 دیوان عالی کشور به توجه به مستندات ما و شواهد موجود در پرونده ، درخواست اعاده دادرسی ما را بپذیرد اما متاسفانه درخواست ما رد شد و از نظر قانونی هیچ اقدام دیگری از ما ساخته نیست."

به گفته خانم غنوی، موکلش در شرایطی ، متهم به محاربه و محکوم به اعدام شده است که در بازجویی ها و در دادگاه هیچ یک از اتهامات را نپذیرفته بود .

آقای کاظمی که از زندانیان سیاسی دهه شصت بود64 سال دارد و 27 شهریور ماه بازداشت و به محاربه از طریق هواداری سازمان مجاهدین خلق متهم شده است.

براساس گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر، رودابه اکبری، همسر جعفر کاظمی، طی نامه‌ای از دبیر کل سازمان ملل برای متوقف کردن حکم اعدام همسرش کمک خواسته است.

اعتصاب 17 زندانی سیاسی و تجمع خانواده ها

در این میان اعتصاب غذای 17 زندانی سیاسی و بی خبری خانواده ها از وضعیت این زندانیان ، موجی از نگرانی ها را دامن زده است.

خانواده های این زندانیان روز گذشته در مقابل دفتر دادستانی تجمع کردند و خواهان پاسخگویی و رسیدگی به وضعیت عزیزان دربند خود شدند. انها بعد از مداخله پلیس راهی دادگستری تهران شدند و در مقابل آن تجمع کردند.

مجتبی دری، برادر مجید دری به "روز" می گوید:" از روز دوشنبه که آخرین ملاقات را با برادرم داشتیم هیچ خبری از او نداریم و خیلی نگران وضعیت او هستیم چون از روز چهارشنبه متوجه شدیم که به سلول انفرادی منتقل شده و اعتصاب غذا کرده است. دیروز پدر و مادرم به اتفاق سایر خانواده ها در مقابل دادستانی تهران تجمع کردند که نیروی انتظامی مداخله کرد و نگذاشت خانواده ها آنجا باشند در حالیکه خانواده ها تنها می خواستند با دادستان تهران دیدار کنند و مشکل بچه ها را بگویند اما در عین حال شنیده ایم که دادستان دیروز به زندان اوین رفته و قضیه را بررسی کند و نمیدانیم نتیجه چه بوده است و هیچ اطلاع موثقی از این موضوع نداریم."

آقای دری می افزاید:" امروز نیز سه نفر به عنوان نماینده خانواده ها به دیدار آقای آوایی خواهند رفت و بقیه خانواده ها نیز مجددا مقابل دفتر دادستانی خواهند رفت تا درباره علت مشکلات به وجود آمده صحبت کنند."

به گفته آقای دری، خانواده های زندانیان سیاسی نامه ای به دادستان تهران داده اند که در آن ذکر شده است: "ما خانواده زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین، بار دیگر نسبت به رفتارهای ناشایست با عزیزانمان هشدار می دهیم و اعلام می کنیم اگر به این وضعیت رسیدگی سریع نکنید این حق را برای خود محفوظ می دانیم که با استفاده از سایر روش های مسالمت امیز و حتی با پیوستن به اعتصاب غذای عزیزان مان آنها را در اعتراض به رفتارهای فراقانونی مقامات زندان و نقض حقوق شهروندی و قانونی شان همراهی کنیم."

علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت ، بهمن احمدی امویی روزنامه نگار ،حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت ، عبدالله مومنی فعال دانشجویی و سخنگوی ادوار تجکیم ،علی پرویز فعال دانشجویی ،حمیدرضا محمدی فعال سیاسی ،جعفراقدامی فعال مدنی ،بابک بردبار عکاس خبری ،ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل ،ابراهیم(نادر)بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق ،کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار ،مجید دری فعال دانشجویی ، مجید توکلی فعال دانشجویی ، کیوان صمیمی روزنامه نگار ،غلامحسین عرشی ،پیمان کریمی آزاد از بازداشت شدگان حوادث عاشورا و محمد حسین سهرابی راد زندانیانی هستند که دست به اعتصاب غذا زده اند. وب سایت کلمه گزارش داده است که ممکن است تعداد اعتصاب کنندگان بیشتر از این هم باشد.

با نیم نگاهی به اسامی این زندانیان سیاسی، آنچه که بارز است همراهی زندانیان سیاسی گمنام در اعتصاب غذا با سایر زندانیان سرشناس است.

مادر حمید رضا محمدی: دیگر ساکت نخواهم ماند

حمید رضا محمدی یکی از این زندانیان است که از 6 سال پیش در زندان به سر می برد. مادر این زندانی سیاسی که روز گذشته به دلیل بیماری نتوانست همراه با خانواده های دیگر در تجمع مقابل دادستانی حضور یابد به "روز" می گوید:" از دوشنبه هفته پیش هیچ خبری از پسرم نداریم و به شدت نگران او هستم و دوشنبه به زندان اوین خواهم رفت تا ببینم آیا خبری به ما میدهند یا نه."

خانم محمدی می افزاید: "6 سال است که پسر من در زندان به سر می برد بدون اینکه حتی یک روز مرخصی داشته باشد و الان واقعا نمی فهمم چرا او را اینقدر اذیت می کنند و واقعا تحملم تمام شده است. 6 سال است که من سکوت کرده ام تا بچه ام بیشتر آسیب نبیند و او را اذیت نکنند اما وضعیت او بدتر شده و دیگر سکوت نخواهم کرد و اگر مریض نبودم دیروز با بقیه خانواده ها می رفتم اما بعد از این خواهم رفت و دیگر کسی نخواهد توانست مرا ساکت کند."

مادر حمید رضا محمدی با اشاره به اینکه فرزندش در سلول انفرادی است و در اعتصاب غذا به می برد می گوید:" پسر من به اتهام براندازی و توهین به رهبر و اینگونه اتهامات واهی به 11 سال زندان محکوم ده است. یکروز هم نگذاشته اند مرخصی بیاید و هیچ یک از حقوق خود را ندارد 34 سال داشت که به زندان بردند و اکنون 41 سال دارد. عمر او را گرفتند و تباه کردند و خدا عمرکسانی را بگیرد که با من مادر چنین می کنند."

براساس اعلام حمید رضا محمدی در وبلاگی که دوستانش برای او ایجاد کرده اند این زندانی سیاسی ١٧ اسفند ماه سال 83 به همراه دو برادر و یک خواهر، خواهرزاده‌اش و هم دانشگاهی‌اش در اراک و همچنین چند نفر دیگر در کرمانشاه دستگیر شدند و پس از دو هفته تمامی کسانی که دستگیر شده بودند با به عهده گرفتن مسئولیت تمام اعمال انجام شده توسط وی، آزاد شدند.او نوشته است که جرمش بیان عقیده و تبلیغ آن بوده است.

مادر حسین اعزامی: نمیدانیم چه اتفاقی می افتد

حسین اعزامی دیگر زندانی سیاسی گمنام است که مادرش به "روز" می گوید:" بیش از یک هفته است از پسرم خبری ندارم و اکنون او در سلول انفرادی است و اعتصاب غذا کرده و من به شدت نگران وضعیت پسرم هستم."

آقای اعزامی از بازداشت شدگان بعد از انتخابات مخدوش 22 خرداد است که به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

مادر این زندانی سیاسی پیشتر به "روز" گفته بود:" پسر من، روز مادر برای خرید کادو به میدان صادقیه رفته بود؛ آن روز میدان ولیعصر شلوغ بود اما در میدان صادقیه هیچ تجمع یا خبری نبود. اما نیروهای بسیج پسر مرا درحالیکه روی چمن فضای سبز نشسته بود بازداشت کردند و با خود بردند و اکنون حکم دو سال زندان را به او ابلاغ کرده اند و به هیچ عنوان این حکم قابل پذیرش نیست و کاملا ناعادلانه است."

خانم اعزامی که از شرایط بند 350 زندان اوین به شدت گله دارد به "روز" می گوید:" شرایط این بند خیلی بد است فرض کنید حتی آب را نیز از بچه های ما دریغ می کنند طبیعی است که بچه ها اعتراض کنند اما به جای رسیدگی به اعتراض آنها، می برند سلول انفرادی و تلفن ها را قطع می کنند و ما به شدت نگران هستیم و نمیدانیم چه اتفاقی دارد می افتد."

مادرعلی پرویز یکی دیگر از زندانیان بند ۳۵۰ که در سلول انفرادی و اعتصاب غذا به سر می برد ، دیروز در جمع تجمع کنندگان بود. براساس گزارش وب سایت کلمه او می گوید:" مسوولان زندان با قطع تلفن ها و ملاقات ها روی خانواده های این زندانیان فشار می آورند. خانواده ها تحت فشارند . در این روزهای بی خبری مدام پیش خود هر تصوری می کنند و ندانستن وضعیت بچه هایمان عذابمان می دهد."

پدر حامد روحی نژاد نیز می گوید:" حال جسمی و روحی حامد اصلا خوب نیست و روز به روز بینایی اش کمتر می شود."

حامد روحی نژاد مبتلا به بیماری ام اس است . او که در داگاه بدوی به اعدام محکوم شده بود در نهایت به تحمل ده سال حبس محکوم شده است اما پدراو دیروز در مقابل دادستانی تهران و در جمع خانواده های دیگر زندانیان سیاسی گفت:" دارند حامد را زجر کش می کنند. نمی توانم دیگر تحمل کنم . نمی توانم دیگر درد کشیدن او را تحمل کنم . خودش هم دیگر طاقت ندارد."

ژیلا بنی یعقوب: دادستان تهران مداخله کند

ژیلا بنی یعقوب، همسر بهمن احمدی امویی نیز از بی خبری از وضعیت همسرش و دیگر زندانیان سیاسی خبر میدهد و به "روز" می گوید:" هیچ خبری نداریم و همین بی خبری به شدت ما را نگران کرده است. فقط میدانیم که بهمن اعتصاب غذا کرده و اعتصاب را نشکسته و نمیدانیم وضع جسمی او چگونه است و نگران هستیم چون بهمن و آقای صمیمی ، اولین کسانی بودند که دست به اعتصاب غذا زدند و بقیه دوستانشان هم روزهای بعد به آنها پیوستند."

خانم بنی یعقوب می افزاید: "ما دیروز در نامه ای که به دادستانی دادیم درخواست کردیم یا اجازه تلفن به بهمن و سایر بچه ها بدهند و یا بگذارند با آنها ملاقات کنیم تا از نگرانی ما کاسته شود. و ما حدود دو ساعت در مقابل دادستانی بودیم که پلیس مداخله و همه را متفرق کرد و بعد از آن عده ای به سمت دادگستری تهران رفتند."

همسر بهمن احمدی امویی باتاکید بر اینکه «از دادستان تهران ناامید نشده ایم» می گوید:" من شخصا فکر میکنم بهترین راه مداخله دادستان تهران است و امیدوارم ایشان موضوع را حل کنند. چون قبلا هم مواردی این چنینی بوده که شخص دادستان مداخله و حل کرده است و یکی از ویژگی های مثبت ایان دیدارو گفتگو با زندانیان است هرچند که نمیدانم این دیدارها و گفتگو ها چقدر موثر بوده است."

وی می افزاید:" درخواست ما این است که دادستان با کسانی که اعتصاب غذا کرده اند دیدار و گفتگو کند و ببیند که چرا اعتصاب کرده اند. برخی از کسانی که اعتصاب کرده اند مثل بهمن، اساسا با اعتصاب غذا مخالف هستند؛پس باید دید چه اتفاقی افتاده که دست به اعتصاب غذا زده است."

همسر علی تاجرنیا: دادستان تهران مشکل را حل کند

خانم یونسی پور، همسر علی تاجرنیا که به دفتر رئیس دادگستری تهران مراجعه کرده بود، در این زمینه به "روز" می گوید:" ما موفق به ملاقات با آقای آوایی نشدیم اما به ما وقت دادند و قرار شد سه نفر از خانواده ها به عنوان نماینده ، امروز با آقای آوایی دیدار کنند."

وی می افزاید:" در مقابل دادستانی نیز نامه ای نوشتیم و با امضای همه خانواده ها به دفتر دادستان دادیم و به ما قول دادند به قضیه رسیدگی کنند و ما امیدواریم دادستان پی گیری کند و مساله ختم به خیر شود و ما بتوانیم خبری از عزیزان خود کسب کنیم. چون از اصل قضیه هم خیلی اطلاعی نداریم تلفن های بند 350 قطع است و صحت و سقم خبرهایی که بیرون آمده زیاد مشخص نیست و ما نمیدانیم اعتصاب ها چرا شروع شده، دایره این اعتصاب ها چقدر است و درخواست ما از دادستان تهران که موجع قانونی ما است این است که به مشکلات و خواسته های بچه ها توجه و مساله را حل کند."

حبس و محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی برای سحرخیز

دادگاه بدوی عیسی سحرخیز روزنامه نگار را به ۱۵ ماه حبس تعزیری و محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم کرد.

به گزارش «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی»، این حکم هنوز رسما به این روزنامه نگار یا وکیل ایشان ابلاغ نشده است و برخی منابع خبری در دادگاه انفلاب از صدور این حکم خبر داده اند.

سحرخیز تیرماه سال گذشته و پس ازانتخابات ریاست جمهوری بازداشت شده بود و پس گذشت بیش از یک سال از بازداشت وی، دادگاه تشکیل و حکم او صادر شد.

سحرخیز به اتهاماتی همچون توهین به رهبری، اقدام علیه امنیت ملی و اقدام تبلیغی علیه نظام متهم شده است.

محمد مصطفایی: به گروگانگیری خاتمه دهید

محمد مصطفایی، وکیل دادگستری در نامه ای به دادستان تهران خواهان آزادی همسر و برادر همسرش شده و خطاب به جعفری دولت آبادی نوشته است:" از شما به عنوان بالاترین مقام دادسرای عمومی و انقلاب تهران می‌خواهم که بازپرس رسیدگی کننده به پرونده اینجانب را ارشاد کنید که دست از این رویه ناپسند بردارد وهمسرم و برادر ایشان را از بند و گروگان گیری رها کنند و بدانید در صورتی که دادگاه و دادرسی عادلانه ای برای محاکمه اینجانب که هیچگونه اتهامی متوجه ام نیست تشکیل گردد خود را معرفی خواهم نمود و در این صورت هر گونه مجازاتی را به دیده منت می پذیرم و تحمل خواهم کرد."

براساس گزارش سایت زمانه، این وکیل دادگستری با تاکید بر اینکه «انصاف نیست همسر و بادر همسرم به خاطر اعمال برخلاف قانون مرجع قضایی که در اصل صالح به رسیدگی به موضوع مطروحه نبوده است به ناحق و ناروا مجازات شوند»، افزوده است:" در یک سال گذشته توسط مامورین وزارت اطلاعات به صورت تلفنی احضار شده و پاسخ ابهامات آنان را داده ام و اگر این بار نیز احضار می شدم شک نداشته باشید که مراجعه میکردم ولی حال که این گونه رفتار شده است ناچارم دوری همسر و فرزند عزیزم و خانواده محترمم را تحمل کنم تا شاید قانون عادلانه در کشورمان حکم فرما شود."

آقای مصطفایی سپس تاکیده کرده است:" پس از شنیدن این خبر (بازداشت همسر و برادر همسر) بر آشفته شدم و قصد رفتن به زندان اوین را داشتم ولی طاقت اینقدر بی‌قانونی و نقض حقوق اولیه‌ای را که یک انسان می‌تواند داشته باشد، نداشته و ترجیح دادم علی‌رغم بازداشت عزیزترین گوهر زندگی‌ام هرگز در مرجع قضایی که بازپرسان آن پایبند به هیچ‌یک از اصول اولیه‌ قانونی از جمله اصل شخصی بودن جرایم و مجازات‌ها، اصل برائت، اصل قانونی بودن "گروگانگیری به هیچ عنوان قانونی نیست" اصل برخورداری افراد از دادرسی عادلانه، اصل بی‌طرفی قضات و صدها اصل دیگر نیستند شرکت نکنم و خود را نیز معرفی ننمایم مگر اینکه مامورین تحت نظارت بازپرس، کمر همت ببندند و مرا در خانه‌ی انفرادی که برای خود ساخته‌ام دستگیر کنند."

آقای مصطفایی در این نامه توضیح داده است:" چند سالی است که تمام فکر و ذکرم نجات جان انسانهایی بوده است که مستحق مرگ نبوده‌اند. و به علت مشغله کاری جهت جان این افراد، همسر و فرزند عزیزم را به ندرت می دیدم. در این راه توانسته ام جان هجده نفر از نوجوانانی که در آستانه مرگ قرار داشتم به انحاء مختلف و در برخی از مواقع با جمع آوری دیه نجات دهم و خدمتی برای کشورم نمایم و نیز افراد بسیاری را که سنین بالاتر داشته اند نجات داده ام و بارها و بارها از ریاست پیشین قوه قضاییه درخواست عفو محکومین به سنگسار را کرده ام و مورد قبول نیز واقع می گردید. مهم تر اینکه تمام هدفم این بود که قضات دادگستری را مجاب کنم که بر خلاف عدالت قضایی قدم برندارند. حاضرم صدها پرونده قضایی را به نظرتان برسانم که دادیار، بازپرس و قاضی صرفا بر اساس سوء استفاده از قدرت خود همچون پرونده حاضر حکم و دستور ناعادلانه صادر کرده اند. و حال این گونه عمل کردن مرجع قضایی نسبت به کسی که همیشه در جهت رعایت عدالت و منافع جمهوری اسلامی قدم بر می داشت، پاداش اعمال خداپسندانه و بشردوستانه اینجانب است."